غذا و طعام جهنمیان (قسمت اول)
1_زقوم:
ثم انکم ایها الضالون المکذبون لاکلون من شجر من زقوم فمالئون منها البطون.(واقعه/51-53)
«گمراهان و دروغگویان و تکذیب کنندگان قیامت و جهنم از درخت زقوم می خورند تا شکمشان پر شود.»
ان شجرة الزقوم طعام الاثیم کالمهل یغلی فی البطون کغلی الحمیم.(دخان 43-46)
«از درخت زقوم مسلما غذای گنهکاران است، همانند فلز گداخته در شکمها می جوشد.»
«مُهل» به مواد سفت در حال جوش یا ته نشین های روغن در حال جوش گفته می شود که زقوم در شکم گنهکاران همانند آن جوشش و غلیان دارد.« اذلک خیر نزلا ام شجرة الزقوم انا جعلناها فتنة للظالمین انها شجرة تخرج فی اصل الجحیم طلحها کانه رووس الشیاطین فانهم لاکلون منها فملئون منها البطون»(صافات/ 62-66) آیا نعمتهای بهشتی بهتر است یا درخت نفرت انگیز زقوم؟ ما آن را مایه آزمایش و درد و رنج ظالمان قرار دادیم. آن درختی است که از قعر جهنم می روید میوه آن مانند سرهای شیاطین است. آنها(مجرمان) از آن می خورند و شکمهایشان را از آن پر می کنند.
درخت زقوم آزمایشگاه ستمگران
درخت زقوم، درختی است که از قعر جهنم می روید و شاخ و برگهایش به همه طبقات جهنم می رود. میوه های آن بسیار خشن و ریز و تلخ و گندیده تر از هر مرداری است.
ابوجهل با شنیدن این آیه شروع به مسخره کرد و می گفت: هر درختی در آتش می سوزد این چه درختی است که توی آتش می روید؟
خداوند جوابش را با این آیه داد: «انا جعلناها فتنة للظالمین» ما این درخت را مورد آزمایش ستمگران قرار دادیم تا ببینیم این واقعیت را قبول می کنند که می شود درختی هم از توی آتش بروید و آتش آن درخت را نسوزاند یا نه؛ چنانچه در جهنم مار و عقرب هست که آتش جهنم آنها را نمی سوزاند. ولی ابو جهل و دیگران که این واقعیت را نپذیرفتند و شروع به مسخره کردند، از آزماتیش بیرون نیمدند و جایگاهشان جهنم و طعامشان زقوم خواهد بود.
تشبیه میوه زقوم به سرهای شیاطین
چرا خداوند میوه درخت زقوم را به سرهای شیاطین تشبیه کرده؟
جوابش این است که: انسان از شیاطین تصویر بدی در ذهنش دارد بر خلاف فرشته ها که انسان از آنان تصویر خوبی دارد و چون زشت ترین و بد قیافه ترین تصویر را انسان ها از شیاطین و مخصوصا از سر آنها دارند لذا خداوند هم شکوفه و میوه درخت زقوم را به سر شیاطین تشبیه کرده.
پذیرایی از جهنمیان
عرب به آنچه که انسان برای پذیرایی از میوه ها آماده می کند و با ورود میهمان از او پذیرایی می کند«نزُل» میگوید؛ بابراین، آنچه برای میهمانان جهنم آماده شده زقوم است که جهنمیان وقتی شدیدا گرسنه می شوند، می روند پیش خازن جهنم و درخواست طعام و غذا می کنند او هم اینها را به پیش درخت زقوم می برد، آنان از شدت گرسنگی، حرارت و بدبویی و بدمزه بودن آن را فراموش می کنند و آنقدر از زقوم می خورند تا شکمشان پر می شود؛ در این هنگام احساس می کنند که شکمشان پر از آتش است و امعاء و احشای بدنشان می سوزد، از خازن جهنم درخواست آب می کنند تا آتش درونشان را فرو نشاند، خازن جهنم آنان را به آب حمیم و صدید راهنمایی میکند.
کسی که در دنیا و آخرت زقوم می خورد
در مجمع البیان، ذیل جمله« شجرة الزقوم» گفته: روایت شده که: قریش وقتی این آیه را شنیدند گفتند: ما تا کنون چنین اسمی را نشنیده ایم و چنین درختی را نمی شناسیم. این زبعری می گوید: زقوم به زبان بربرها نام طعامی است که از خرما و کره درست می شود؛ و در روایتی به لغت اهل یمن آمده که ابوجهل به کنیز خود گفت: «زقمینا_برایمان زقوم بیاور» کنیز هم خرما و کره آورد، ابوجهل به رفقایش گفت: «تزقمو بهذا الذی یخوفکم به محمد_ از همین زقوم که محمد شما را از آن می ترساند بخورید.» محمد پنداشته که در آتش درخت سبز می شود و حال آنکه آتش، درخت را می سوزاند. در پاسخ وی این آیه آمد:
«انا جعلناها فتنة للظالمین.»«صافات» (مجمع البیان،ج8،ص465؛المیزان،ج17،ص215.)
ابوجهل قطعا از جمله کسانی است که در جهنم زقوم خواهد خورد؛ زیرا پیامبر اکرم را مسخره کرده و جواب قاطعی از خداوند گرفته
+ نوشته شده توسط ابوالفضل در و ساعت | نظر بدهید لباس جهنم
لباس اهل جهنم
« فالذین کفروا قطعت لهم ثیاب من نار»(حج/19)
« و ترب المجذمبن یومئذ مقربین فی الاصفاد سرابیلهم من ثطران و تغشی وجوههم النار»( ابراهیم/49-50)
«کسانی که کافر شدند لباسهایی از آتش برای آنها بریده می شود. در روز قیامت مجرمان را باهم در غل و زنجیر می بینی که لباسهایشان از ماده چسینده بد بوی اشتعال زاست و صورتهایشان را آتش می پوشاند.»
«قطران» نوعی ماده سیاه رنگ قابل اشتعال است، چیزی شبیه مخلوطی از قیر و بنزین که خیلی هم بد بو و بد منظر است و در آتش دوزخ سریعا آتش میگیرد و شعله ور می شود.
لباس اهل جهنم یا قطعه هایی از مس و آهن گداخته و سرخ شده است و یا قطران است.
امام باقر علیه السلام می فرمایند: به اهل جهنم هفتاد جامه از آتشس می پوشانند و کلاهی از آتش بر سرشان می گذارند.
جبرئیل هم به پیامبر اکرم عرض کرد که:" اگر یکی از پیراهن و سرابیل اهل جهنم بین زمین و آسمان آویزان شود تمام اهل زمین از بوی بد و حرارت آن می میرند، پیامبر اکرم(ص) با شنیدن این حرف گریه کرد. (اقتباس از بحار، ج8، باب النار)
با پوشیدن لباس تقوا از لباس جهنمی بر حذر باشیم
آنان که انسانیت و آدمیت را فراموش کنند و روزگار را به غفلت و جهل و پستی و دنائت و بردگی نسبت به هوی و هوس بگذرانند، و کاری جز مخالفت با خدا و خلق خدا و زورگویی و ستم نداشته باشند در دنیا دچار لباس جوع و خوف، و در آخرت گرفتار لباس و پوششی از سخت ترین عذاب خواهند شد.
(نحل/12)
« و خداوند بر شما حکایت کرد و مثل آورد شهری را که در آن امنیت کامل حکمفرما بود و اهلش در آسایش و اطمینان زندگی می کردند و از هر جانب روزی فراوان به آنها می رسید تا آن که اهل آن شهر نعمت خدا را کفران کردند، خدا هم به موجب آن کفران و معصیت، طعم گرسنگی و بیمناکی را به آنها چشاند.»
این چنین مردم که از نعمت های خداوند قدر دانی نمی کنند و به شکر گذاری بر نمی خیزند، و بلکه راه عصیان و کفر در پیشس گرفته و خود و محیط را آلوده به فساد می کنند، در قیامت به آنان لباس عذاب پوشانده می شود، چنانچه در قرآن مجید آمده است:
« و تری المجرمین یومئذ مقرنین فی الاصفاد سرابیلهم من قطران و تغشی وجوههم النار»(ابراهیم/49-50)
یعنی: و در آن روز بدکاران و گردنکشان را زیر زنجیر قهر خدا مشاهده خواهی کرد و خواهی دید که پیراهن های از مس گداخته آتشین بر تن دارند و چهره آنها در شعله آتش پنهان است.»
چه نیکوست که این چند روزه ی کوتاه عمر را ملبس به لباس تقوا شویم، و از لباس ظاهر هم جهت عبادت و خدمت به خلق و شکر حضرت حق استفاده کنیم، و از لباس طبیعی هم برای رضای دوست بهره بگیریم تا در آخرت از لباس بهشتی بر ما پوشانند، و از لباس عذاب در امان بمانیم.( عرفان اسلامی،ج4،ص23)
+ نوشته شده توسط ابوالفضل در و ساعت | نظر بدهید هیزم جهنم
هیزم آتش جهنم چیست؟
«فالتقو النار التی وقودها الناس و الحجارة»
بپرهیزید از آتشی که هیزمش مردم و سنگ است(بقره/24)
«یا ایها الذین آمنو قو انفسکم و اهلیکم نارا وقودها الناس و الحجارة»
خود و اهلتان را نگدارهید از آتشی که هیزمش انسانها و سنگ است.(تحریم/6)
مشابه این تعبیر در آیه 24 بقره و 10 آل عمران هم آمده است.
احتمالا مراد از سنگ که هیزم جهنم است، هر سنگی نیست، بلکه سنگهای آتش زاست؛ مثل سنگ کبریت و چخماق و زغال سنگ که هم آتش زاست و هم دوامشان زیاد است.
در این آیه شریفه می فرماید که: خود و خانواده و اهل و عیال خویش را نگهدارید از اینکه هیزم جهنم شوید.
در وایت آمده که: «انّ اشد الناس عذابا یوم القیامة من جهل اهله» شدیدترین مرم از نظر عذاب ، کسی است که به حال اهل بیت و زن و فرزندانش جاهل باشد و نداند که آنان چکار می کنند آیا نماز می خوانند یا نه؛ روزه می گیرند یا نه؛ با چه کسانی رفاقت و رفت و آمد دارند و ...؟!
و در روایت دیگری است که: « در روز قیامت چنین خانواده ای به بزرگشان که نسبت به حال آنان جاهل و بی تفاوت بوده و آنان را امر به معروف و نهی از منکر نکرده خواهند گفت: خدا به تو جزای خیر ندهد که واجبات و محرمات را به ما تعلیم نکردی و ما را از بدیها باز نداشتی و به نیکی ها وادار ننمودی در نتیجه هم خود و هم مارا از اهل عذاب کردی. ان گاه همگی وارد جهنم می شوند و هیزم آتش دوزخ می گردند.»
و اما فردی که هم خودش عامل به فرامین الهی باشد و هم خانواده اش را به کارهای نیک وا دارد در روایت است که: « در روز قیامت خانواده اش به او می گویند: خدا به تو جزای خیر دهد که در دنیا ما را امر به معروف و نهی از منکر کردی و بدان سبب ما را از عذاب الهی رهانیدی. پس او و اهل بیت و خانواده اش همگی وارد بهشت می شوند.»
«ان الذین کفرو لن تغنی عنهم اموالهم و لا اولادهم من الله شیئا و اولئک هم وقود النار»
یعنی: کسانی که کافر شدند ثروتها و فرزندانشان نمی تواند آنان را از عذاب خداوند باز دارد؛ و آنان هیزم جهنمند.( آل عمران/10)
«انکم و ما تعلون من دون الله حصب جهنم»
یعنی: شما بت پرستان و همه بتانی که از سنگ و چوب و ... ساخته اید و می پرستید هیزم جهنم هستید.( انبیا/ 98)
یعنی: همه آن مجسمه های سنگی را در آتش جهنم سرخ می کنند و شما بت پرستان را با همانها می سوزانند و عذاب می کنند.
بعضی می گویند: خداوند مجسمه های سنگی را به جهنم بیندازد چه فایده ای دارد؟
جوابش این است که: بر غم و اندوه و حسرت کفار افزوده می شود؛ زیرا آنان یک عمر این سنگهای بی خاصیت را که نه نفع داشتند و نه ضرر عبادت کردند حال که می بینند همان مجسمه های سنگی به داخل آتش جهنم پرتاب می شوند افسوس می خورند که چرا خدای یگانه را عبادت نکردند و به جای او این سنگها را پرستیدند.
بعضی هم گفته اند: مراد از« ما تعبدون من دون الله» شیاطین هستند که مردم را به عبادت غیر خدا فرا خواندند، مردم نیز از آنان اطاعت کردند؛ اینک آن شیاطین و این کافران و مشرکان همه شان هیزم آتش جهنم هستند.( بحار، ج8،ص235 و 251)
گریه کوه از ترس آتش جهنم
علی علیه السلام می فرماید: « ما با پیامبر اکرم از کنار کوهی رد می شدیم که دیدیم مقداری آب از این کوه جاری است. پیامبر اکرم خطاب به کوه فرمود: چرا گریه می کنی؟ گفت: ای رسول خدا! حضرت عیسی علیه السلام مردم را از آتشی می ترساند که هیزمش مردم و سنگهاست من می ترسم که از آن سنگها باشم. پیامبر اکرم فرمود: نترس، ان سنگ کبریت و چخماق است. در این حال آبی که از سنگ بر می آمد خشک شد.
(بحار،ج8،باب النار)
و از این عباس رویات شده که می گوید: جهنم و آتش، آن چنان نهیب و صدایی دارد که اگر احدی از سُکّان آسمانها و زمین، آن صدا و مهیب و نعره آتش را بشنود بی هوش و مدهوش خواهند شد و دفعة قالب تهی خواهند کرد.
آتش جهنم به قدری مهیب و دهشتناک است که وقتی درِ جهنم باز شود تکه های آتش همچون ستاره های آسمان به هر سو پرتاب می گردند و هر شراره ای از آتش، ابر بزرگی از آتش خواهد بود که همچون باران بر سر اهل جهنم خواهد ریخت.
در این حال قبلوب اهل جهنم پراکنده و عقلشان مات و مبهوت و حیران و سرگردان خواهد شد.
تمام انبیا و اولیا و عرفا از مشاهده چنین حالتهایی و از شدت غم و اندوه چنین روزی به خدا پناه برده اند.
آتش جهنم به قدری عظیم است که اگر حلقه ای از زنجیرهای آتشین آن را روی کوههای دنیا بگذارند همه آب خواهند شد. در جهنم اهل عذاب را با زنجیری خواهند بست که طولش 35 متر است. و زقوم و ضریعی که خوراک اهل جهنم است قطره ای از آنت به تمام دریاها و اقیانوسها ریخته شود تمام حیوانات از بوی بد آن خواهند مرد. (اقتباس از بحار، ج8، مبحث جهنم)
+ نوشته شده توسط ابوالفضل در و ساعت | نظر بدهید توصیف ملائکه عذاب جهنم
ملائکه عذاب و خازنان جهنم
(مدثر/31)
«ماموران دوزخ را فقط از فرشتگان قرار دادیم و تعداد آنها را جز برای آزمایش کافران معین نکردیم تا اهال کتاب یقین کنند و بر ایمان مومنان بیافزایند و اهل کتاب و مومنان تردید به خود راه ندهند و بیمار دلان و کافران بگویند: خدا از این توصیف چه منظوری دارد؟! آری خداوند هر کس را بخواهد گمراه می سازد و هر کس را بخواهد هدایت می کند و لشکریان پروردگارت را جز او کسی نمی داند و این جز هشدار و تذکری برای انسانها نیست.»
تعداد ملائکه عذاب
علیها تسعة عشر.( مدثر/30)
ماموران جهنم، 19 نفر هستند.
علت اینکه عدد 19 را گفته و نه بیشتر و نه کمتر برای این است که در کتابهای یهود و نصاری تعداد ماموران جهنم 19 نفر آمده، قران هم این عدد را بکار برده تا مشرکان با دیدن این عدد به قرآن، ایمان بیاورند. و لذا در همین آیات هم فرموده که: ما بیان این عدد را مایه آزمایش کفار و مشرکان قرار دادیم.
تعداد اصلی ماموران دوزخ را غیر از خدا کسی نمی داند.
بعضی هم گفته اند که: عدد19 بدین جهت است که آخرین عدد آحاد،9 است و اولین عدد کثیر هم 10 است. لذات خداوند آخرین و بزرگترین عدد و کوچکترین عدد کثیر را آورده که معنایش تعداد زیاد است. بعضی از مفسرین هم گفته اند که: 19 نفر، سران و بزرگان ملائکه عذابند اما، ماموران پایین تر را خدا می داند چند نفرند. این دو معنا هر دو با آیه 31 سوره مدثر سازگار است که گفته تعداد آنان را خدا می داند.
شکل و شمایل و عملکرد ملائکه عذاب
« ان جهنم کانت مرصادا»( نبا/21)
جهنم در کمین گنهکاران است.
بعضی گفته اند: مراد این است که ملائکه عذاب در کمین اینان هستند تا به دستورات الهی عمل کنند.
علیها ملائکة غلاط شداد لا یعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یومرون(تحریم/6)
بر آتش جهنم مامورانی از ملائکه گمارده شده اند که خیلی خشن و سخت گیرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمیکنند و آنچه را که فرمان داده شده اند به طوری که کامل اجرا می نمایند.
ملائکه عذاب و مخصوصا خازن و مالک جهنم را خداوند از غیظ و غضب و خشم خودش آفریده که خیلی بدترکیب و بد قیافه و خشن و خیلی بد اخلاق هستند و از چشمانشان برق می جهد و از دهانشان آتش بیرون می آید و هرگز خنده بر لبنشان نقش نمی بندد و هرگز شوخی نمی کنند.
پیامبر اکرم وقتی در معراج از جهنم بازدید می کرد با دیدن خازن جهنم از او ترسید.
ملائکه عذاب منتظر دستور الهی هستند تا اهل عذاب را به اشد عذاب برسانند. هر چه اهل عذاب خواهش و التماس می کنند که ازخداوندبخواهید مقداری عذاب ما را تخفیف دهد؛ می گویند: ما نمی خواهیم و اجازه چنین در خواستی را هم نداریم خودتان بخواهید.
« قدرت فرشتگان عذاب به قدری زیاد است که هر کدام از آنان قدرت بلند کردن هفتاد هزار نفر را دارند که بلند می کنند و به طرف جهنم پرتاب می نمایند.
و در دست هر یک گرزی آهنین و آتشین است تا بر سر اهل عذاب بکوبند.»
(اقتباس از باب النار بحار، ج8)
ملائکه عذاب
در پاسخ به دستور خداوند برای عذاب اهل جهنم که فرموده:
حدوده فغلوه ثم الجحیم صلوة ثم فی سلیلة ذرعها سبعون ذراعا فاسلکوه( الحاقه/ 30-32)
هفتاد هزار ملک حرکت می کنند و اهل آتش را با غل و زنجیری که طولش 70 ذراع است بسته به طرف جهنم می کشند.
و در بعضی از روایات است که: اینان از عذاب کردن اهل آتش لذت می برند؛ چون هم اطاعت از خداوند است و هم اذیت دشمنان خدا.
خازن و مالک جهنم
امام باقر علیه السلام می فرماید:« هنگامی که پیامبر اکرم به معراج رفت به هیچ آفریده ای از آفریدگان خداوند نمی گذشت مگر اینکه با لطف و سرور و خوش رویی با آن حضرت بر خورد می کردند، تا اینکه به آفریده ای برخورد کرد التفات و توجهی به حضرت نکرد و چیزی نگفت. پیامبر او را بسیار عبوس و چهره درهم کشیده یافت. به جبرئیل گفت: من تا کنون به هیچ مخلوق برخورد نکرده ام مگر اینکه با خوش رویی و ملاطفت و شاید با من برخورد کرده جز این، این کیست؟
جبرئیل گفت: این مالک و خازن جهنم است، خداوند او را چنین آفریده است.
(امالی صدوق، ص357)
در روایت دیگری چنین نقل شده:
«پیامبر اکرم فرمودند. به ملکی از ملائکه رسیدم که بزرگتر از او ندیده بودم اما خیلی کریه المنظر و بد چهره و غضب لود بود به جبرئیل گفتم: ای جبرئیل! این کیست که من از او ترسیدم؟ جبرئیل گفت: حق داری از او بترسی همه ما از او می ترسیم، این کالک و خازن جهنم است که هرگز نخندیده است و از آن روز که خداوند او را متولی جهنم کرده هر روز غیظ و غضب و خشم او بر دشمنان خدا و اهل معصیت زیادتر می شود تا اینکه خداوند به وسیله او از دشمنان خدا و اهل معصیت انتقام میگیرد. اگر بنا بود او به روی احدی بخندد به روی تو می خندید اما نمی خندد.»
(بحار،ج8، باب النار؛ کفایة الموحدین، مبحث جهنم.)
+ نوشته شده توسط ابوالفضل در و ساعت | 6 نظر
پرهیزکاران از جهنم در امانند
در انوار نعمانیه است که خداوند می فرماید: جهنم را خلق کردم، بسیار گرم و داغ و در آن انواع عذاب و نکال و سلاسل و اغلال و زقوم و حمیم و طعام و ضریع و شراب غسلین است. بندگان عرض کنند: خدایا! خلاص و نجات از این عذابها و شکنجه ها برای کیست و چه کسانی از این گرفتاریها و سختی ها راحت می شوند و معافند؟ می فرماید: متقیان که« ثم ننجی الذین اتقوا»(مریم/73)
از جهنم خبری می شونی دستی از دور در آتش داری
پای در کوره حدادان نه تا بدانی که چه بر سر داری
آتش دنیا کجا و آتش آخرت کجا
رسول خدا(ص) فرمود: اگر کافر را از آتش جهنم بیرون بیاورند در تنور آتش دنیا قرار دهند خواب راحتی می رود.
خداوند در قرآن می فرمایند: «نار حامیه» آتش گرم که آتش دنیا نسبت به آن سرد است. در همین دنیا نیز آتش مراتب دارد؛ آتش اکسیژن است و سوزش قیراب، بیا بالاتر آتش صاعقه که وقتی می زند کوه را متلاشی می کند و یا درخت قوی سبز را آتش می زند. و یا به دریا می خورد از آب می رود پایین، ماهیی زیر دریا را بریان می کند، خدایا! این چه حرارتی است که آب دریا هم خاموشش نمی کند؟!
جهنم هم آتشی است که هیچ چیز حتی آب هفت دریا هم آ ن را خاموش نمی کند ولی یک قطره هست که خاموشش میکند، در دسترس هم هست، قدر بدانید، یک قطره آب است که خرمنها آتش را خاموش میکند، آن، اشک چشم است؛ اگر مومن، حالی پیدا کند و از عذاب خدا ترسناک بشود، برس، دلش را به درد آورد، چشمش را گریان کند، دریاهای آتش جهنم را خاموش می نماید.
( زبدة القصص، ص158)
+ نوشته شده توسط ابوالفضل در و ساعت | نظر بدهید گریزی از جهنم به شیطان
کابینه و هیئت دولت شیطان
شیطان هم مانند شهروندان کشورها رئیس جمهور، دولت و کابینه ای دارد. و کابینه ی او مرکب از بیست نفر است. کارهای خود را با کمک آنها انجام می دهد. برای هر کاری وزیری تعیین کرده، به انحراف کشیدن مردم را به آن کابینه سپرده است. افراد کابینه اش از فرزندان خود او هستند. در هر صبح و شام تخت خود را می گذارد و بر آن می نشیند، افراد کابینه دورش جمع می شوند، او هم دستورهای لازم را به آنها می دهد، هر کس در پی ماموریت خود می رود. اسامی کابینه ی او از این قرار است.
1-وَلها یا وَهان: او مامور طهارت و نماز و عبادت است. او انسان را در طهارت و نماز وسوسه می کند و به شک می اندازد که این نماز باطل است؛ نمازی دیگر شروع کن، وضوی تو ناقص بود، دو مرتبه تجدید کن. گاهی هم در سجده در بدن انسان چیزی می دمد، به طوری که انسان خیال می کند وضوی او باطل شد و مجبور شود دو مرتبه وضو بگیرد.
2-هَفاف: ماموریت دارد که در بیابان ها و صحراها انسان را اذیت کند و برای ترسانیدن او را به وهم و خیال اندازد یا به شکل حیوانات گوناگون به نظر انسان در آید.
3-زلنبور(یا رکتبور): که آن موکّل بازاری ها است. لغویات و دروغ، قسم دروغ و مدح کردن متاع را نزد آنها زینت می دهد. آنها هم برای این که جنس خود را به فروش رسانند آن عمل را انجام می دهند.
4-ثبر: در وقتی که مصیبتی به انسان وارد می شود، صورت خراشیدن، سیلی به خود زدن، یقه لباس پاره کردن را برای انسان پسندیده جلوه می دهد.
5-ابیض: انبیا را وسوسه می کند. یا مامور به خشم در آوردن انسان است و غضب را پیش او موجه جلوه می دهد و به وسیله آن خونها ریخته می شود.
اعور: کارش تحریک شهوات در مردان و زنها است و آنها را به حرکت می آورد! و انسان را وادار به زنا می کند.
6-اعور: همان شیطانی است که برصیصای عابد را وسوسه کرد تا با دختری زنا کند و بعد او را به قتل برساند. روزی اعور پیش هود پیغمبر رفت، آن حضرت ضربه ای به چشم او زد، کج شد.
7-داسم: همواره مراقب خانه ها است. وقتی انسان داخل خانه شد و سلام نکرد و نام خدا بر زبان نیاورد، با او داخل می شود و آن قدر وسوسه می کند تا شرّ و وفتنه ایجاد نماید و اهل خانه را به جان هم اندازد. اگر انسان سر سفره غرا نشست و «بسم الله» نگفت با او غذا می خورد. هرگاه انسان داخل خانه شد و سلام نکرد و ناراحتی پیدا شد باید بگوید( داسم، داسم، اعوذ بالله منه)
8-مطرش یا مشوط و یا وشوط: کار او پراکندن اخبار دروغ یا دورغ هایی است که خود جعل کرده، در حالی که حقیقت ندارند.
9-قَنذَر: او نظارت بر زندگی افراد می کند. هر کس چهل روز در خانه خود طنبور داشته باشد، غیرت را از او بر می دارد، به طوری که انسان در برابر ناموس خود بی تفاوت می شود.
10-دهّار: ماموریت او آزار مومنان در خواب است. به طوری که انسان خواب های وحشتناک می بیند، یا در خواب به شکل زنان نامحرم در می آید و انسان را وسوسه می کند تا او را محتلم کند.
11-اقبض: وظیفه او تخم گذاری است. روزی سی عدد تخم می گذارد. ده عدد در مشرق ده عدد در مغرب و ده عدد در وسط زمین، از هر تخمی عده ای شیاطین و عفریت ها و غول ها و جن بیرون می آیند. که تمام آنها دشمن انسان اند.
12-تمریح: امام صداق علیه السلام فرمودند: برای ابلیس- در گمراه ساختن افراد- کمک کننده ای است به نام تمریح وی در آغاز شب بین مغرب و مشرق به وسوسه کردن، وقت مردم را پر می کند.
13-قزح: ابن کوا از امیرالمومنین علیه السلام از قوس و قزح پرسید، حضرت فرمود: قوس و قزح مگو؟! زیرا نام شیطان «قزح» است بلکه بگو «قوس اله و قوس الرحمن»
14-زوّال: مرحوم کلینی از عطیه بن المعزام روایت کرده که وی گفت: در خدمت امام صداق علیه السلام بودم و از مردانی که داری مرض « اُبنه » بوده و هستند یاد کردم. حضرت فرمود: «زوال» پسر ابلیس با آنها مشارکت می کند و ایشان مبتلا به آن مرض می شوند.
15-لاقیس: او یکی از دختران شیطان است و کارش وادار کردن زنان به مساحقه و هم جنس بازی است. او مساحقه را به زنان قوم لوط یاد داد. یعقوب بن جعفر می گوید: مردی از حضرت صادق علیه السلام از مساحقه بازی زن با زن دیگر- پرسید: حضرت در حالی که تکیه کرده بود نشست و فرمود: زن زیر و زن رو- هر دو ملعون اند. پس از آن فرمود: خدا بکشد لاقیس دختر ابلیس را که چنین عمل زشتی را برای زن ها اورد. آن مرد گفت: این کار اهل عراق است؟ حضرت فرمود: سوگند به خدا که این عمل در زمان رسول خدا(ص) بود قبل از آن که در عراق باشد.
16-مُتکَوِّن: شکل خود را تغییر می دهد و خود را به صورت بزرگ و کوچک در می آورد و مردم را گول می زند و به این وسیله آنان را وادار به گناه می کند.
17-مُذَهّب: خود را به صورت های مختلفی در می آورد، مگر به صورت پیغمبر و یا وصی او. مردم را به هر وسیله که بتواند گمراه می کند.
18-خنزب: بین نمازگزار و نمازش حایل می شود، یعنی توجه قلب را از وی برطرف می کند. در خبر است که عثمان بن ابی العاص بن بشر در خدمت حضرت رسول(ص) عرض کرد: شیطان بین نماز و قرائت من حایل می شود- یعنی حضور قلب را از من می گیرد- حضرت جواب داد: نامش شیطان خنزب است . پس هر زمان از او ترسیدی به خدا پناه ببر.
19-مِقلاص: موّکل قمار است. قمار بازها همه به دستور او رفتار می کنند. به وسیله قمار و برد و باخت اختلاف و دشمنی در میان آنان به وجود می آورد.
20-طَرطَبه: یکی از دختران آن ملعون می باشد. کار او وادار کردن زنان به زنا است و هم جنس بازی را به آنان تلقین می کند.
با توجه به مطالب فوق به دست می آید که ابلیس به صورت یک فرمانده ویران گر که نقش فرماندهی را به عهده دارد فرمان میدهد و بچه هایش در اجرای دستورات او می کوشند و با تلاش ها و تغییر شکل ها ی مختلف، جوامع انسانی را به بدبختی می کشانند.
( سفینة، ج 1، ص100؛ شیطان در کمینگاه، ص119)
موضوع مطلب :