Susa Web Tools
آذر 92 - بهشت و جهنم
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
بهشت و جهنم
شنبه 92 آذر 16 :: 12:1 صبح ::  نویسنده : ali farzadfar       

مردم در آخر الزمان

 

پیشوایان و بزرگان دین و آیین ما، آن ها که از موجودات نامرئی باخبرند و آنهایی که از فضای جو و آسمان ها با خبرند، و آن هایی که از اعماق علوم آگاهند، حتما و یقین درباره ی وقوع حوادث و از احوالات آینده ی بسیار دور هم با خبرند.

ابعاد علمی آن ها برای ما معلوم است و حال بُعد زمانی آنها را ببینیم.

یعنی پیش بینی آنها درباره ی امروز که زمان ما است، و از آن تاریخ بیش از هزار و چهارصد سال گذشته و از اوضاع و احوال امروز، برای مردم زمان خود چه گفته اند؟ که این هم یکی از عجایب و دلایل حقانیت آنهاست، آن ها را خداوند برای مردم برگزید تا مثال درستی و درستکاری باشند و الگویی برای خوبی ها و انسانیت و شرافت، و راهنمای خیر و سعادت دنیا و آخرت ما باشند.

حضرت علی علیه السلام در یکی از خطبه های خود در اوصاف و احوال مردم در آخرالزمان می فرماید:

احفظ فان علامة ذلک اذا امات الناس الصلوة.

حضرت به حاضران فرمودند: در هوش و ذهن خود بسپارید که نشانه های آنروزگار این چنین است، اگر هر آینه مردم نماز خواندن را برانداختند.

و اضاعوا الامانة و آنگاه که امانت داری ضایع شود و نبودن افراد امین.

و استحلوا الکذب و آنگاه که دروغ پردازی و جو سازیهای دروغین به چشم مردم روا و پسندیده شود.

و اخذوا الرُشا و آن زمان که رشوه گیری رسم رایج و مسئله معمولی شود.

و شیّدو البنیان و آن زمان که ساختمان های بزرگ و دیدنی برپا می کنند.

باعوا الدین بالدنیا دینداری را به خاطر دنیا فروختند و به کنار گذاشتند.

و استعملوا السفهاء و در تمام زمینه های دوستی و همنشینی و همکاری، آن ها با سفیهان و بی خردان و افراد تهی مغز می گذرانند.

و شاوروا النساء و در تمام اوضاع و احوال با زنان هم عقیده و همراهی و کارها را به آنها واگذار می کنند و زمام امورشان به دست زنها می افتد یعنی آن طور که آن ها بپسندند.

و قطعوا الارحام و آن زمان خویشاوندی و مسئله فامیل و خانواده از بین می رود.

و اتبعوا الاهواء و آن زمان مردم مدام پیرو هوی و هوسها می شوند.

و استخفوا بالدماء مردم آن زمان نسبت به قتل و خون ریزی ها بی اعتنا و به آن ها اهمیتی نمی دهند.

و کان الحلم ضعفا و آن زمان صبر و بردباری در میان مردم ضعیف می شود. «یعنی رواج خشونت و بی حوصلگی و عصبانیت.»

والظلم فخرا زور و ستمکاری و قلدری کردن مایه ی فخر و سربلندی می شود.

و کانت الامراء فجره و آن زمان بزرگان و دولت مردان و امیران همه در فساد کاری علنی و آشکارند.

و الوزراء ظلمة آن زمان وزیران همه ظالمند.

 والعرفاء خونة و آن زمان چهره های سر شناس و شخصیت ها همه خیانت کارند.

و القراء فسقة با سوادان و خوانندگان همه فاسد و لاابالی و بی بند و بار می شوند

و استعلن الفجور و آن زمان فحشا علنی و در میان مردم ظاهر و نمایان می بینی.

و قول البهتان در تهمت و افترا بی اهمیتند.

و الاثم و الطغیان گنه کاری و طغیان کردن در میان مردم مشاهده می شود.

و حلیت المصاحف و آن زمان قرآن ها زیبا و خوش نقش و نگار می شود.

و زخرفت المساجد و آن زمان مسجدها آراسته و پر زرق و برق است.

 و طولت المنار و آن زمان گلدسته های مساجد بلند و با عظمت می شود.

 و ازدحمت الصفوف و آن زمان اجتماعات مختلف مردم بسیار است.

و اختلفت الاهواء هوی و هوسها بسیار و سرگرمیها متنوع می شود.

و نقضت العهود و پیمانها و سنت ها از هم گسسته و مردم نسبت به همدیگر بی وفا می شوند.

و شارک النساء ازواجهن فی التجارة حرصا علی الدنیا و آن زمان زنها با مردان خود در کار تجارت مشارکت می کنند، از حرص و ولعی که به دنیا داری دارند.

و علت اصوات الفساق و استمع منهم و آن زمان صدای خوانندگانی فاسد، همه جا را فرا خواهد گرفت و با خوانندگی آن ها فساد را توسعه و هوسهای مردم را تحریک می کنند و مردم مدام به صدای این خواننده ها گوش فرا می دهند.

و کان زعیم القوم ارذلهم و آن زمان می بینی که بزرگان و سردمداران مردم از پست ترین افراد جامعه هستند.

واتقی الفاجر مخافة شرة و آن زمان مردم از ترس افراد فاسد و بی شرمی، پرهیز و به او احترام می کنند.

و صدق الکاذب و آن زمان مردم باور دارند سخنان دروغ پردازان را.

و اوتمن الخائن و آن زمان مردم افراد خیانت کار به مال و ناموس را افراد مطمئن می دانند و نسبت به خیانتکاری آنها لاابالی هستند.

و اتخذت القیان والمعارف و آن زمان مردم مطرب می شوند و انواع آلات موسیقی را به کار می برند.

و لعن آخر هذه الامة اولها و آن زمان دشنام دادن و ناسزاگویی در میان مردم به این و آن و از گذشتگان، رواج طبیعی است.

 و رکب ذوات الفروج السروج و آن زمان زنهای هوسباز بر سواریها سوار شوند و در جاده ها بتازند.

و تشبه النساء بالرجال و آن زمان که زنها خود را همچون مردان در آورند « از لحاظ لباس و آرایش و رفتار و کردار و غیره».

و الرجال بالنساء و آن زمان که مردان خود را همچون زنان در آورند «ظریف و لطیف و ملوس بنمایانند خود را همچون دختران و زنان و همچون آنها لباس و آرایش و رفتار کنند.»

و شهد شاهد من غیر ان یستشهد و آن زمان که مردم بدون آن که چیزی را دیده باشند به آن شهادت و گواهی می دهند که این چنین است و به ناحق می گویند که آن چنان بود.

و تفقهوا لغیر الدین و آن زمان دقت و تحقیق نمی کنند برای دین و آیین خود و تنها مسایل مادی و اهداف دنیایی را دنیال می کنند.

و آثروا عمل الدنیا علی الاخرة و آن زمان مردم تمام توان و تلاش خود را مدام برای دنیا و هوسهای آن صرف می کنند، به حدی که آخرت را فراموش خواهند کرد و به آن بی اعتنا هستند.

و لبسوا جلود الضان علی قلوب الذئاب و لباس از چرم گوسفند بر تن خود می کنند و در حالی که دلهای آن ها همچون گرگ درنده است.

و قلوبهم انتن من الجیف و دلهای آن ها گندیده تر از لاشه مرداری متعفن است.

و امر من الصبر و تلخ تر از زهر گشنده است.

فعند ذلک الوحا الوحا پس در آن وقت و آن زمام وای وای، که مردم به چه حال و روزی خواهند بود.

العجل العجل آن زمان فریاد برخواسته از دل مردم همواره از فریاد رسی خواهد بود و انتظار گشایش و توقع فرجی در حال و کار خود دارند.

و اقترب الموعود و آن گاه است که لحظه ی پیش بینی شده یعنی ظهور حضرت مهدی علیه السلام نزدیک خواهد بود.

ان شا الله

(بحار الانوار، جلد52)
 


 

عذاب های جسمی جهنمیان


 

مشاهدات رسول الله در معراج، از عذاب جهنمیان


رسول خدا (ص) فرمودند که: من در شب معراج در حال معراج به جماعتی برخورد کردم که در جلوی آنها سفرهایی از گوشت های پاکیزه و طیب و سفرها هایی از گوشت های خبیث بود و آنها گوشتهای طیب را رها کرده و از گوشت های خبیث می خوردند.

از جبرئیل سوال کردم: اینها چه کسانی هستند؟

جبرئیل گفت: جماعتی از امت تو هستند که غذای حلال را رها نموده و از غذای حرام می خوردند.

رسول خدا فرمود: از آنجا عبور کردیم به جماعتی برخوردیم که لب های کلفتی مانند لب های شتر داشتند و با آن لب ها گوشت های بدن خود را قیچی کرده و در دهان خود قرار می دادند.

من گفتم: اینان چه دسته ای هستند، ای جبرئیل؟

جبرئیل گفت: افرادی که پیوسته در صدد عیب جویی از مردم برآمده و با زبان و اشاره به عیب ظاهر و باطن مردم می پرداختند.

رسول خدا فرمود: و از آنجا عبور کردم به گروهی که صورت ها و سرهای آنان با سنگ کوبیده می شد برخورد کردم.

گفتم: ای جبرئیل این گروه چه کسانند؟

گفت؟ افرادی که نماز عشا را ترک می کنند.

سپس گذشتیم از آنجا تا رسیدیم به جماعتی که آتش در دهانشان فرو می رفت و از دُبُرشان خارج می شد؛ گفتم: ای جبرئیل اینان کیانند؟

گفت: اینان افرادی هستند که اموال یتیم را از روی ظلم و ستم می خوردند، اینان در حقیقت آتش می خوردند و به زودی به آتش سعیر آتش گرفته و در آن سوخته خواهند شد.

از آنجا نیز عبور کرده رسیدیم به اقوامی که از بزرگی شکم هر چه می خواستند از زمین برخیزند نمی توانستند.

گفتم: ای جبرئیل اینان چه دسته ای هستند؟

جبرئیل گفت: اینها کسانی هستند که ربا می خورند و نمی توانند از جای خود برخیزند مگر مانند بر خواستن کسی که جن زده شده و عقل خود را به کلی از دست داده، اینها در راه و روش آل فرعونند و هر صبحگاه و شبانگاه بر آتش عرضه می شوند.

و از آن محل عبور کردیم به زنانی که به پستانهای خود آویخته شده بودند رسیدیم.

پرسیدم: ای جبرئیل اینان چه گروهی از زنانند؟

جبرئیل گفت: اینان زنانی هستند که اموالی را که از شوهرهایشان باقی مانده و متعلق به فرزندان آن شوهران است، به فرزندان غیر آن شوهر ها داده اند و در حقیقت ارثیه یتیم های آنها را برای غیر آنها صرف نموده اند. (تفسیر علی بن ابراهیم، ص370، داستانهای عبرت انگیز، ص95)

 

توصیف جهنم از زبان کسی که جهنم را دیده و به دنیا برگشته و از جهنم سخن می گوید

 

انس بن مالک روایت کرده که: روزی حضرت رسول الله(ص) فرمود: در این ساعت برادرم جبرئیل به من خبر داد که جریر بن عطای جریح از دنیا رفت و جان او را به آسمان بردند؛ بهشت و دوزخ را به او نشان دادند عجایب و غرایب بسیار دید باز او را به دنیا فرستادند او را بطلب و از او بپرس تا از احوال آخرت تو را خبر دهد و اصحاب بدانند که چه در پیش است.

حضرت او را طلب نمود و فرمود: شرح حال خود را بازگوی، جریر عرض کرد: یا رسول الله در دکان نشسته بودم که تنم ناخوش گردید، برخواستم و به خانه رفتم زبانم از کار افتاد و بر بستر بیماری خوابیدم و از خود خبر نداشتم در این حالت قومی را دیدم مثال گرگان در بالین من ایستاده اند، و زمان دیگر جمعی را دیدم که به صورت خوکان آمدند و بر جناب راست من ایستادند و زمانی دیگر گروهی را دیدم به صورت شیران آمده بر جانب چپ من ایستادند من به ایشان نگاه می کردم و زبانم بند شده بود و دیگر نمی توانستم سخن گویم پس سر تا پای مرا بو کردند و گفتند: «لا اله الا الله محمد رسول الله» آن گاه روی به آن قوم کردند که روی های ایشان چون روی خوک و سگ بود گفتند: شما بازگردید که اشتباهی امده اید و این مرد از جمله اهل توحید است پس به آنها که در پهلوی راست من بودند گفتند: بسم الله جانش را بستانید. پس جانم را به همواری برداشتند. یا رسول الله اگر بخواهم از تلخی جان کندن و دیدار ملک الموت و سکرات مرگ بگویم یکی از هزار وصف نتوانم کرد. پس حریری آوردند و جان مرا در آن حریر پیچیدند و به آن جماعت دادند که به صورت سگان و خوکان بودند و به آسمان بردند و آنها که به صورت گرگان بودند از عقب من می آمدند و مرا از هفت آسمان گذرانیدند پس زبانیه های دوزخ را دیدم که هر یک مثل کوهی تازیانه های آتش در دست گرفته پیش من آمدند که بر من زنند آنهایی که مرا می بردند گفتند: باز گردید که این از جمله اهل توحید است. آنگاه مرا پیش مالک دوزخ بردند من او را به خلقتی دیدم که جز خدا بزرگی او را کسی نداند و کرسی ای دیدم از آتش که او در کرسی نشسته بود و روی او مانند روی اسب و پیری در پیش روی او بود که از آتش چهل پیراهن به او پوشانیده بودند من از بیم بر خود می لرزیدم آنگاه غلهای آتشین آوردند از من پرسید: چه نام داری؟ گفتم: جریر. گفت: پدرت؟ گفتم: عطای جریح. گفت: از کجایی؟ گفتم: از مدینه رسول خدا(ص)؛ پس دفتری آوردند در آن نگاه کرد سری حرکت داد و گفت: معبود تو کیست؟ گفتم: خدای عز و جلّ. گفت: رسول تو کیست؟ گفتم: محمد(ص). گفت: در زندگی اسرار تو چه بود؟ گفتم: «کلمه طیب? لا اله الا الله محمد رسول الله علی ولی الله» پس به آنهایی که موکل بر من بودند گفت: به حکم الهی هنوز اجل این بنده نرسیده. پس مالک به من گفت: ای مرد باز می گردی یا می مانی تا قدرت الهی و عجایب و غرایب آن را مشاهده کنی و خبر از برای زندگان غافل ببری که خدای تعالی تو را از روی حکمت برای دیدن اهل عذاب به این جا فرستاده؟ چون این مژده را شنیدم، خاطر جمع گردیده گستاخ شدم و گفتم: می مانم. پس گفتم: آیا ملک الموت جان بندگان را اشتباهی هم می گیرد؟ گفت: استغفر الله چنین مگو که هرگز به روی اشتباه نرفته و هر چه جان می گیرد به فرمان خدا می گیرد و هیچ امت را کرامت نبود که یکی از ایشان بمیرد و باز او را زنده کنند تا احوال عقبی را به مردم دنیا باز گوید، این شرف برای امتی است که پیغمبر آنها محمد(ص) می باشد و بر کسی معلوم نشده و نخواهد شد. آنگاه نامه ای به دست من داد چون نگاه کردم سیصد و شصت حسنه در آن بود و برابر آن بدی دیدم ترسیدم که مستوجب دوزخ شوم. نامه دیگر به دست من دادند چون در آن نگریستم نیکی های بسیار دیدم گفتم: اینها اعمال من نیست این همه نیکی از کجا است؟ گفتند: ای بنده خدا و امت محمد(ص) خدای تعالی اعمال نیک را ده برابر می گرداند همچنان که در کلام خود فرموده: « من جاء بالحسنة فله عشر امثالها» پس یک نیکی تو با یک بدی برابر باشد و نه تای دیگر را از برای تو ذخیره کرده اند. آن گاه مالک یکی از خازنان را طلبید و گفت: فرمان چنین است که این بنده را بدون آسیب همراه خود ببری تا اهل عذاب را ببیند و قدرت باری تعالی را مشاهده نماید تا چون بازگردد امتان محمد را خبر دهد که چه در پیش است، پس مرا به دوزخ بردند یا رسول الله چون داخل دوزخ  شدم دیدم که گروهی از غیبت کنندگان سنگهای آتشین در دهان داشتند و فرو می بردند و از راه دیگر بیرون می آمد هر باری که آن سنگها را فرو می بردند چنان فریادی می کردند که اگر اهل دنیا می شنیدند هر آن هلاک می شدند.

یا رسول الله چون از آنجا گذشتیم جمعی را دیدم که زبانهای ایشان از کام گسسته می شد و هر ساعت یکبار ملائکه های عذاب، عمودهای آتشین بر سر ایشان می زدند، پرسیدم که این قوم چه کرده اند؟

گفتند: اینها در دنیا به مساجد از روی ریا می رفتند و در آنجا غیبت می کردند.

یا رسول الله چون از آنجا گذشتیم گروهی را دیدم که چرک و خون گندیده از فرج ایشان مانند جوی روان بود و همه مردم دوزخ از بوی گند ایشان فریاد می کردند، پرسیدم: این جماعت چه کرده اند؟ گفتند: اینها زناکارانند که بدون توبه از دنیا رفته اند.

یا رسول الله چون از آنجا گذشتم گروهی را دیدم که بر دارهای آتشین سرنگون آویخته بودند و هر یک را به زنجیر آتشین بسته بعضی را قدح و برخی را سبو و گروهی را خیک ها بر گردن بسته و جمعی را طنبور و دسته ای را بربط و نای آتشین بر بسته هر یکی را دو فرشته عذاب دوزخ موکل بودند و به دست هر یک قدح و پیاله ای از چرک و خون بود که به ایشان می خورانیدند که همه گوشت و پوست روی ایشان در پیاله می ریخت و فریاد و ناله و زاری می کردند. من گفتم: اینها چه کرده اند؟ گفتند: اینها شراب خواران و مطربانند که بدون توبه مرده اند.

یا رسول الله چیزهایی دیدم که ذکر آنها را نتوانم کرد و دیگر طاقت دیدن آنها را نیاوردم. گفتم: مرا بازگردانید. پس مرا پیش مالک دوزخ بردند، دیدم شخصی که مرا به عوض او آورده بودند پیراهنی از آتش بر او پوشانیده و در دوزخ انداختند؛ مالک به من گفت: اگر نه آن بود که رحمت خدا شامل حال تو بود این پیراهن آتش را بر تو می پوشاندند.

آن گاه گفت: ای بنده خدا می خواهی که بهشت و اهل آن را هم مشاهده نمایی؟ گفتم: آری، پس به یکی از فرشتگان دستور داد این شخص را پیش رضوان برید و بگویید که این مرد یکی از امتان محمد(ص) است که شربت مرگ چشیده و اهل دوزخ را دیده و نیکی او زیاده از بدی آمده است او را به بهشت بر تا بهشت را ببیند و خبر از برای اهل دینا ببرد که چه در پیش است. چون مرا پیش رضوان بردند، جوان خوشروی، خوش خوی و خوش لقایی را دیدم که مثل او هرگز کسی را ندیده بودم در روی من چون گل بشکفت و بخندید. پس به  فرشتگان نیکو صورت دستور داد تا در بهشت را بگشودند و مرا به بهشت بردند. قصری دیدم به غایت رفیع و عالی که شرح آن به گفتن در نیاید، پرسیدم: این قصر از آن کیست؟ گفتند: از آن خیر البشر است. باز پرسیدم: آیا برای من هم جایی هست؟ گفتند: آری هر که از اهل توحید است برای او در بهشت جا و مقام خواهد بود.

یا رسول الله چندان عجایب و نعمتها دیدم که وصف آنها به زبان در نیاید. باز ما را پیش مالک دوزخ بردند دیدم همه اهل عذاب در دوزخ افتاده اند چنان که گویی مرده اند و هیچکس را عذاب نمی کردند پرسیدم که: ای مالک قضیه چیست که از این دوزخیان آوازی بر نمی آید مگر مرده اند؟ گفت: ای جریر اینجا جای مرگ نیست اما چون روز پنج شنبه و جمعه می شود خدای تعالی عذاب را از دوزخیان بر میدارد پس به من گفت: برو و باقی عمر خود را به عبادت و بندگی خدای تعالی صرف کن. آن گاه مالک به آن جمعی که به صورت گرگ بودند، گفت: این مرد را ببرید و جان او را در کالبدش رسانید. پس موکلان مرا باز آوردند در آن وقت اقوام مرا غسل داده کفن کرده و بر من نماز گزارده بودند که به فرمان خدای تعالی جان مرا باز آوردند بر خواستم و نشستم.

یا رسول الله این همه در یک لحظه بر من گذشت.

پس حضرت فرمود: جبرئیل به فرمان ملک جلیل به من خبر داده آنچه تو بیان کردی، بیان تو واقع است و خلافی ندارد. آن گاه روی مبارک را به اصحاب کرده و فرمود: هرگز این چنین قضیه ای برای کسی روی نداده و برای کسی هم به غیر از جریر تا قیامت روی نخواهد داد.

و سبب این قضیه آن بود که چون حضرت رسول(ص) را به معراج بردند منافقان با هم می گفتند که: این قصه اگر راست می بود پس چرا او را از مکه معظمه به مدینه نبردند که خود می رفت پس این واقعه برای جریر بن عطای جریح واقع شد که از او راستگوتر و فاضلتر و صالحتر در میان قوم نبود، حق تعالی از روی حکمت این واقعه را بر جریر نمودار کرد که بالعیان ببیند و در میان آن قوم خبر دهد. پس هر گاه  آن حضرت از معراج و بهشت و دوزخ و ملک رضوان و حور قصور بیان می فرمود و منافقان شک می کردند جریر آن حضرت را تصدیق می نمود و آن طایفه قبول می کردند و به سخن آن حضرت شک و شبهه نمی کردند.

پس ای عزیز این دلیل را برای آن آوردم تا مومنان و موالیان از کارهای ناشایسته باز ایستند و توبه کنند چنانکه حق تعالی در کلام خود خبر داده که از عصیان دور باشید و متابعت شیطان مکنید و دل به دنیای غدار مبندید آنجا که فرمود: « یا ایها الذین امنو لا تتبعوا خطوات الشیطان فانه یامر بالفحشا و المنکر» که تابع و متبوع هر دو در دوزخ خواهند بود پس علاج این، ترک مجالست اهل دنیا است هرگاه چنین کردی به تحقیق که دری از درهای رحمت به روی تو گشاده خواهد.

(جامع التمثیل، ص191)




موضوع مطلب :


شنبه 92 آذر 16 :: 12:1 صبح ::  نویسنده : ali farzadfar       

خداوند شش طایفه را عذاب خواهد کرد

خداوند می فرماید: اگر ما قرآن را بر ملت عجم (هرملتی که عرب نباشد عجم است) نازل می کردیم ملت عرب به آن ایمان نمی آورد، اما اکنون که بر ملت عرب نازل شده ملت عجم به آن ایمان آورده است و این است فضیلت ملت عجم بر عرب، چرا که ملت عجم آن تعصبات قومی را که ملت عرب داشته و دارند، ندارد.

آری تعصب است که انسان را دوزخی می کند.

درباره ی تعصب و خطر کیفر آن علی علیه السلام فرمودند: به راستی که خداوند عزوجل 6 طایفه را به علت شش خصلت عذاب خواهد کرد:

ا_ ملت عرب را به علت تعصب.

2_ کد خدایان را به علت تکبر.

3_زمامداران را به علت ظلم و جور.

4_فقها را به علت حسد.

5_ تجار را به علت خیانت.

6_ روستائیان را به علت جهل.

(داستانهایی از قرآن، ج2، ص 125.)

 

جلوگیری از عذاب کافران نیکوکار

عبیدالله بن ولید از حضرت باقر علیه السلام روایت کرده است که: یک مرد مومنی در تحت قدرت و سلطنت حاکم جبار و مملکت جائری بود که به حقوق او تعدی می شد، مورد اهانت قرار می گرفت؛ لذا از آنجا به دار الشرک فرار کرد، و در منزل یکی از مشرکان وارد شد. آن مرد مشرک، او را تحت حمایت خود قرار داد، و به او مهربانی نمود و میهمان نوازی کرد.

چون وقت مرگ آن مرد مشرک فرا رسید، خداوند عزوجل به او وحی فرستاد: « به عزت و جلال خودم قسم که: اگر در بهشت من جایی برای تو بود، تو را آنجا سکنی می دادم ولیکن خطاب به آتش نمود که: ای آتش او را حرکت مده و آزار مرسان و ناراحت مکن و صبح و شب، رزق و روزی او را برایش می آوردند.»

روای حدیث گوید: من پرسیدم: آیا رزق و روزی او را از بهشت می آوردند؟ حضرت فرمود: از آنجایی که خداوند خواسته است.

(داستانهای عبرت انگیز، ص286.)

 

غل و زنجیر اهل جهنم

« انا اعتدنا للکافرین سلاسل و اغلالا و سعیرا» (انسان/4)

«اذ الاغلال فی اعناقهم و السلاسل یسحبون» (غافر/71)

«خذوه فقلوه ثم الجحیم صلوه ثم فی سلسلة ذرعها سبعون ذراعا فاسلکوه» (الحاقه/30)

یعنی: برای کفار، غل و زنجیر آماده شده که آنان را با غل و زنجیر به طرف آتش جهنم می کشانند، بزرگی هر کدام از آن زنجیرها 70 ذراع است، یعنی حدود 35 متر، که در روایت است: «اگر یک حلقه از آن زنجیرها را روی دنیا بگذارند تمام آن، آب می شود.»

خداوند به فرشتگان عذاب دستور می دهد که اینان را بگیرید و با این غل و زنجیرها ببندید و به طرف آتش جهنم بکشانید.

در این هنگام 70 هزار ملائکه عذاب بلند می شوند و او را به طرف آتش می کشند.

« و لهم مقامع من حدید کلما ارادوا ان یخرجوا منها من غم اعیدوا فیها و ذوقوا عذاب الحریق» (حج/21_22)

یعنی: « هر گاه اهل جهنم بخواهند از آتش جهنم فرار کنند، فرشتگان عذاب که گرزهای آهنین در دست دارند آنان را بر می گردانند و می گویند: بچشید عذاب آتش را.»

و در روایت است که: « گاهی هم ملائکه عذاب با این گرزها بر سر اهل عذاب می زنند، آنها به زیر آتش فرو می روند سپس زبانه آتش آنان را به روی آتش می آورد مانند کسی که در استخر آب به زیر آب رود سپس بیاید روی آب.»

و در روایتی است که: ملائکه عذاب، اهل جهنم را با گرزهای آهنی می زنند و آنان را به قعر جهنم می اندازند که 70 سال راه است بعد از رسیدن به تهِ جهنم، زبانه آتش باز آنها را به بالای آتش می آورد باز ملائکه با گرزهای آهنی می زنند و به تهِ جهنم می اندازند و این حالت همچنان ادامه دارد.»

(بحار، ج8، مبحث نار؛ کفایة الموحدین، بحث نار.)
 

عذاب زنان در جهنم

امیرالمومنین علی علیه السلام می فرماید:

«روزی با فاطمه محضر پیامبر خدا(ص) رسیدیم، دیدیم حضرت به شدت گریه می کند.

گفتم: پدر و مادرم به فدایت یا رسول الله چرا گریه می کنی؟

فرمود:

یا علی آن شب که مرا به معراج بردند، گروهی از زنان امت خود را در عذاب سختی دیدم و از شدت عذابشان گریستم.( و اکنون گریه ام برای ایشان است.)

زنی را دیدم که از موی سر آویزان است و مغز سرش از شدت حرارت می جوشد.

زنی را دیدم که از زبانش آویزان کرده اند و از آب سوزان جهنم به گلوی او می ریزند.

زنی را دیدم که از پستانش آویزان کرده اند.

زنی را دیدم که دست و پایش را بسته اند و مارها و عقرب ها بر او مسلط است.

زنی را دیدم که کر و کور و لال بود و در تابوتی از آتش قرار داشت که مغز سرش از سوراخ های بینی اش بیرون می آمد و بدنش از شدت جذام و برص قطعه قطعه شده بود.

زنی را دیدم که از پاهایش در تنور آتشین جهنم آویزان است.

زنی را دیدم که گوشت بدنش را با قیچی های آتشین ریز ریز می کنند.

زنی را دیدم که صورت و دست هایش در آتش می سوزد و امعا و احشای داخلی اش را می خورد.

زنی را دیدم که سرش سر خوک و بدنش بدن الاغ بود و به هزاران نوع عذاب گرفتار بود.

و زنی را به صورت سگ دیدم و آتش از نشیمنگاه او داخل می شود و از دهانش بیرون می آید و فرشتگان عذاب عمودهای آتشین بر سر و بدن او می کوبند.

حضرت فاطمه (س) عرض کرد:

پدر جان این زنان در دنیا چه کرده بودند که خداوند آنان را چنین عذاب می کند؟

رسول خدا(ص) فرمود:

دخترم زنی که از موی سرش آویخته شده بود، موی سر خود را از نامحرم نمی پوشاند.

و زنی که از پستانش آویزان بود، زنی است که از حق شوهرش امتناع می ورزیده.

و زنی که از زبانش آویزان بود، شوهرش را با زبان اذیت می کرد...

و زنی که گوشت بدن خود را می خورد، خود را برای دیگران زینت می کرد و از نامحرمان پرهیز نداشت.

و زنی که دست و پایش بسته بود مارها و عقرب ها بر او مسلط شده بودند، به وضو و طهارت لباس و غسل جنابت و حیض اهمیت نمی داد و نظافت و پاکیزگی را مراعات نمی کرد، و نماز را سبک می شمرد و مورد اهانت قرار می داد.

و زنی که کر و کور و لال بود، زنی است که از راه زنا بچه به دنیا می آورد و به شوهرش می گوید بچه تو است.

و زنی که گوشت بدن او را با قیچی می بریدند، خود را در اختیار مردان اجنبی می گذاشت.

و زنی که صورت و دستانش می سوخت و امعا و احشای داخلی خودش را می خورد، زنی است که واسطه کارهای نامشروع و خلاف عفت و عصمت قرار می گرفت.

و زنی که سرش مانند خوک و بدنش مانند الاغ بود، او زنی سخن چین و دروغگو بود.

و اما زنی که در قیافه سگ بود و آتش از نشیمنگاه او وارد و از دهانش خارج می شد، زنی خواننده و حسود بود.

سپس فرمود:

وای بر آن زنی که همسرش از او راضی نباشد و خوشا به حال آن که همسرش از او راضی باشد.

(داستانهای بحار الانوار، ج5، ص69؛ زبدة القصص، ص202.)




موضوع مطلب :


شنبه 92 آذر 16 :: 12:0 صبح ::  نویسنده : ali farzadfar       

بخشی از حالات جهنم و عذابهای جهنمیان (قسمت  آخر)


 

عیب جویان هرزه زبان

در ادامه سفر، هدایت مرا به محلی برد که در آنجا گروهی را دیدیم دهانی مثل شتر دارند و از گوشت بدنشان قیچی کرده و در دهانشان می گذاشتند. (بحار الانوار، ج6، ص239، روایت 59)

به هدایت گفتم: اینها مگر چه کرده اند که گوشت بدنشان را می بُرند و در دهانشان می گذارند؟

هدایت: اینها اشخاصی عیب جو و هرزه زبان بودند، دنبال عیبهای مردم می گشتند تا آبروی آنها را برزیند و غیبت دیگران را می کردند. رو در رو تعریف و تمجیدشان می کردند ولی در پشت سرشان از آنها به بدی یاد می کردند.

اینها بدترین بندگان خدا بودند، چرا که دو چهره و دو زبان بودند.

گفتم: آیا اینها در حقیقت منافق بودند؟

هدایت: اینها شعبه ای از نفاق داشتند و اینها معروف به آدمهای دو رو بودند.

گفتم: قرآن مجید اینها را در دنیا به شدت مورد مذمّت قرار داده و می فرمود: «وای به حال عیب جویان هرزه زبان.» (سوره همزه / آیه ی 2: «ویل لکل همزة لمزة».)

هدایت: اینها آنقدر پست بودند که پیامبر در موردشان فرموده بود: دو رویان در روز قیامت در حالی که زبانشان از پشت گردنشان بیرون آمده می آیند و از آخر پاهایشان آتش شعله ور می شود و تمام بدنشان را در بر می گیرند بعد ندا می شود اینها دو رویانند. (کتاب ثواب الاعمال، ص269)

امام باقر علیه السلام در مورد اینها فرموده بودند: چه بد بنده ای است آن بنده ای که دو رو و دو زبان باشد، در حضورش او را تعریف کند و در پشت رو او را بخورد (غیبتش کند) اگر به دیگری نعمتی رسد حسادتش نماید و اگر نعمتی سلب شود او را خوار کند. (ثواب الاعمال، ص269)

 

رشوه خواران و رشوه دهندگان و واسطه گران

در ادامه راه سفر، عده ای را دیدم که آتش می خورند( سوره ی مائده آیه ی 62: « و تری کثیرا منهم یسارعون فی الاثم و العدوان و اکلهم السحت لبئس ما کانوا یعملون».) و از دهان تا نشیمن گاهشان می سوخت و از شدت سوزش آن، فریاد می زدند و این خوردن هر بار تکرار می شد.

هدایت گفت: می دانی اینها در دنیا چه کار می کردند؟

گفتم: نه.

هدایت: اینها کسانی بودند که در دنیا رشوه می گرفتند؛ یعنی: مشکل کسی که به دست اینان حل می شد، رفع می کردند و پول بابت آن می گرفتند و گاه توجیه می کردند، اسمش را هدیه می گذاشتند. (جامع الاخبار، ص156)

گفتم: راستش ما در دنیا شنیده بودیم رشوه گیرنده، رشوه دهنده، و واسطه بین این دو یعنی کسی که می داند کسی مشکل دارد و به او می گوید: من کسی را می شناسم که کار تو را حل کند اما کمی خرج دارد همه ملعونند. (جامع الاخبار، ص156. و قال علیه السلام: « الراشی و المرتشی و الماشی بینهما ملعونون» )

و در روایت پیامبر (ص) فرمود: «الراشی و المرتشی کلاهما فی النار» یعنی: « گیرنده و دهنده رشوه هر دو در آتشند.»

و در روایتی دیگر فرمودند: «مبادا رشوه بگیرید که رشوه خود کفر است و کسی که رشوه بگیرد بوی بهشت به مشامش نرسد.» (جامع الاخبار، ص156، و قال علیه السلام: « ایاکم و الرشوة فانها محض کفر و لا یشم صاحب الرشوة ریح الجنة» )

حال سوال من این است آیا در بین اینها، رشوه دهندگان نیز هستند؟

هدایت: بله، همانطور که گفتی رسول خدا (ص) همه را در یک مرتبه قرار داد و رشوه دهنده نیز در اینجا معذب است.

 

جایگاه کفار و منافقان

سر انجام هدایت مرا به منزلی از منازل جهنم برد که از همه منازل، پست تر و آتش در آن بر افروخته تر و ناله ها و فریادهای گوش خراش اهل آن بیشتر بود و تابوتهای آهنی که در وسط جهنم آویزان بودند هر یک شخصی را در خود جای داده بودند.

ملائکه غضب الهی با شلاقهای آتشین در بالا سر آنها حضور داشتند، هر لحظه بر سر و اندام آنها می نواختند که اگر یک ضربه از آن شلاقها به آبهای دریا در دنیا زده شود از شدت حرارت همه می جوشند.

گفتم: اینجا کجای جهنم است؟

هدایت: پست ترین درجه جهنم است.

گفتم: یعنی درک افسل؟

هدایت: بله پست ترین درجه جهنم همین جا است، اینجا جایی است که خداوند در دنیا به کفار و منافقین وعده داده بود یعنی اسفل السافلین در جهنم. (سوره نساء آیه ی 145: « ان المنافقین فی الدرک الاسفل من النار و لن تجد لهم نصیرا». )

هدایت: نمی دانم از عذاب کافر خبر داری یا نه؟

گفتم: کم و بیش در مورد عذاب آنها در دنیا چیزهایی شنیده بودم و می دانستم کفار در جهنم، الی الابد ماندگارند و سخت ترین عذابها را خواهند دید.

هدایت: درست گفتی؛ کفار و منافقان در بدترین جایگاه جهنم قرار دارند.

 

(سفر به عالم برزخ، بخش سفر برزخیان به جهنم)

 

+ نوشته شده توسط ابوالفضل در و ساعت | نظر بدهید
 
بخشی از حالات جهنم و عذابهای جهنمیان (قسمت پنجم)


 

احوال کسانی که به نحوی به حاکم جور کمک کردند


سپس با هدایت به دیدار کسانی رفتیم که به ظالمان و ستمگران کمک کرده بودند.

هدایت گفت: رفیق به نظر من از آن ظالم که آنجا بر سر و صورتش می زند علت عذابش رابپرسی.

گفتم: باشد و من به سوی آن ظالم حرکت کردم و از فاصله ی نه چندان دور پرسیدم:

ای ملعون تو چه کردی که با این ظالم هم منزل شدی؟

گفت: از من مپرس که شرم سارم.

گفتم: مگر چه کردی؟

گفت: من مسلمان بودم، نماز می خواندم، روزه می گرفتم. اما چون به مال دنیا حریص بودم، از زبانم و قلمم به نفع جور کمک گرفتم.

گفتم: خیال کردی آن ظالمها مسلمان نبودند؟ چرا، آنها هم مسلمان بودند.

پس تو دست کمی از ظالمین نداری، آیا در دنیا شنیده بودی که هر کس به ظالم کمک کند خود او هم ظالم است، اگر چه قلمی را برای ظالم آماده کند و یا مرکبی را جهت استفاده ظالم بدهد. (عیون اخبار الرضا، ج2، ص235)

ظالم: بله من می دانستم که نباید به ظالم کمک کنم اما

گفتم: اما چی؟

ظالم: امان از حرص و ولع مال دنیا، به حق، دوستی دنیا راس همه گناهان است ((حب الدنیا راس کل خطیئة)) چقدر تلاش کردم دنیا زده نباشم ولی بالاخره، دنیا گریبانم را گرفت و مرا در باتلاق آتشی که ملاحظه می فرمایید فرو برد.

گفتم: بله، چقدر در دنیا بزرگان ما فرمودند و از قول خداوند هم لابد شنیدی که خداوند تبارک و تعالی خطاب به حضرت عیسی، فرموده بود: ای عیسی عقلت را به کار بینداز و فکر کن و با دقت ببین در اقصی نقاط روی زمین، حال ظالمین چگونه است ((امالی شیخ صدوق، ص521)) آیا تو احوال فرعون و نمرود و سایر ظالمین را شنیده بودی و نگفتی آنها با آن همه قدرت و مکنت در روی زمین فساد کردند و به دست خدا هلاک شدند و دنیا و مال و منال آنان نتوانست به دادشان برسد؟

آری خداوند تبارک و تعالی به عیسی علیه السلام فرمود: ای عیسی هر وصیتی که به تو می کنم برای نصیحت است و حرف من حق است و من حق آشکارم و به حق می گویم. اگر بعد از اینکه تو را از عواقب معصیت خبردار کردم مرا معصیت کنی کسی به تو یاری نتواند کند و دستگیری غیر از من تو را نخواهد بود. ((امالی شیخ صدوق، ص 521))

ولی من فکر می کنم تو محبتی از ظالم به دل داشتی که در نهایت به آنها کمک کردی؟

ظالم: نه، من محبتی نسبت به انها نداشتم، ولی فکر نمی کردم دنیا برای من خطری داشته باشد.

گفتم: هلاکت، از آن کسی است که دنیا را به حال خود، بی خطر بداند و بگوید من می توانم از عهده دنیا برآیم. ((نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج6، ص233))

گفتم: شما بیچاره ها خیال می کردید، این حرفها نسیه است و با وسوسه های شیطان خود را در غفلت نگه داشته بودید و حال آنکه بزرگان دین، چقدر به ماها سفارش کردند، حتی تا جایی که می فرمودند: هر کس به بقای حاکم جور دعا کند، مثل کسی است که دوست داشته باشد که خداوند را معصیت کند. ((ارشاد القلوب، ص76))

از این مهمتر اگر کسی در راه خانه خدا هم چیزی در اختیار ظالم بگذارد و تنها بقای آنها را به خاطر پرداخت حق الزحمه یا کرایه بخواهد از ظالمان محسوب می شود. مگر در دنیا نشنیدی امام کاظم علیه السلام به صفوان شتربان گفت: ای ابا صفوان همه کارهای تو خوب است و زیبا جز یک کار.

صفوان گفت: چه کاری؟

حضرت فرمود: کرایه دادن شتران به این ظالم، یعنی هارون الرشید.

صفوان گفت: من شترها را در اختیار آنها به جهت باطل و لهو و لعب قرار ندادم من شترها را برای راه مکه جهت حمل حجاج دادم و این راه را نیز خودم نمی روم بلکه نوکرانم را گماشتم.

حضرت فرمود: آیا کرایه ها به عهده آنها نیست؟

صفوان گفت: آری به عهده آنهاست.

حضرت فرمود: آیا دوست داری که آنها زنده بمانند تا کرایه تو را بعد از برگشتن بدهند؟

صفوان گفت: آری دوست دارم زنده بمانند.

حضرت فرمود: هر کس بقای ظالم را بخواهد از ظالمان است و هر کس از آنها باشد به جهنم می رود.

پیامبر فرمود:« هر کس قدمی با ظالم بردارد تا او را یاری دهد به تحقیق از دین اسلام خارج شده ((مجموعه ورام، ج2، ص233 : قال رسول الله ص: «من مشی مع ظالم لیعینه فقد خرج من الاسلام...» )) (یعنی دیگر مسلمان نیست) ».

حال این تو و این هم عذابی که کم شدنی نیست.

ظالم خطاب به سردمدارانشان گفت: خدا عذابتان را زیاد کند، اگر شماها، ما را گمراه نمی کردید ما حالمان چنین نبود. (( سوره ی اعراف آیه ی 38 : « قال ادخلوا فی امم قد خلت من قبلکم من الجن و الانس فی النار کلما دخلت امه لعنت اختها حتی اذا ادارکوا فیها جمیعا قالت اخراهم لاولادهم دبنا هولاء اضلونا فآتهم عذابا ضعفا من النار قال لکل ضعف و لکن لا تعلمون» ))

اما دیگر دیر شده و نمی توانیم گذشته را جبران کنیم ای کاش، آنهایی که در دنیا به سر می برند می فهمیدند که اینجا چه خبر است و مواظب خود می بودند.

آنها هم مثل ما خود را به خواب غفلت می زنند و وقتی می فهمند، که دیگر دیر شده و قابل برگشت نیست.

اگر صدای مرا به گوش مردم دنیا می رساندند، با تمام توان فریاد می زدم ای مردم از آتش جهنم بترسید ((سوره ی تحریم آیه ی 6 : « قوا انفسکم و اهلیکم نارا وقودها الناس و الحجارة علیها ملائکة غلاظ شداد لا یعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یومرون.» )) ای انسانها خیال نکنید برای همیشه در دنیا ماندگارید بلکه تا دنیا را مزه کنید عمرتان تمام شده و بیچارگی گریبان شما را می گیرد.

گفتم: حال نمی خواهد درس اخلاق بگویی، اگر کسی عقل داشت و فرمایش اولیای الهی را شنید و به داد خود رسید، که رسید و الا همین جهنم هر روز می گوید: « هل من مزید» ((سوره ی ق آیه ی 30 : « یوم نقول لجهنم هل امتلات و تقول هل من مزید».))

ظالم: تا انسان طعم زجر و شکنجه و عذاب را نچشد، وقتی به او بگویند مثلا صورتم از آتش می سوزد درک نمی کند اما وقتی فقط یک بند انگشت بسوزد می فهمد سوزش یعنی چه.

گفتم: بله، اگر وجدانتان روزی شما را مواخذه می کرد در جوابش می گفتید: حالا در فرصتهای بعدی توبه می کنیم، غافل از اینکه مرگ خبر نمی کند.

ظالم: من هم همین جوری خودم را فریب دادم، امروز و فردا کردم و همینطور تا سی سال گذشت تا به خود بیایم، اجلم رسید و ناگهان دیدم جهان در چشمم سیاه شده و صورت وحشتناک ملک الموت را مشاهده کردم، تا بخواهم از او اجازه بگیرم و گذشته ام را جبران کنم جانم را ستاند که خدا نیاورد آن ساعت را که هنوز هم بدنم می لرزد. بعد از آن هم به اینجا آمده ام که از همه جا و همه چیز بدتر است.

گفتم: خدا و رسولش و ائمه معصومین علیه السلام راست می فرمودند و ما هم به راستی آنها را پذیرفتیم و با جان و دل، فرامینشان را اجرا کردیم، چون به روز جزا اعتقاد داشتیم و می دانستیم هر کس هر عملی مرتکب شود جزای آن را می بیند.

من با آن همه نصیحت و مکالمه با «ظالم» دیگر خسته شده بودم و از چهره ام کاملا نمایان بود و جناب هدایت نیز به خستگی من پی برد و خطاب به من گفت: رفیق، می بینم خیلی خسته شدی، حال برویم هنوز سفر ادامه دارد.




موضوع مطلب :


شنبه 92 آذر 16 :: 12:0 صبح ::  نویسنده : ali farzadfar       

بخشی از حالات جهنم و عذابهای جهنمیان (قسمت چهارم)

 

...ادامه مطالب قبل

لواط کاران و همجنس بازان به قوم لوط ملحق می شوند

 

بعد از دیدن احوال زناکاران، هدایت مرا به سرزمین بلاها و عذابها برد. جایی که تنها غضب الهی، حکمفرما بود و بس.

سرزمینی که از کیلومترها، بوی بد و تعفن، مشام را می آزرد. اگر نبود عطر محمدی، از آن بوی بد بی هوش می شدم. اما خدا را شکر همین که بوی بد آن سرزمین به مشامم رسید ازآن عطر زدم و دیگر بوی تعفن، احساس نمی کردم.

مردمانی را دیدم که به انواع عذابها گرفتار بودند، فریاد سوختمهای اهل آنجا آسمان را پر کرده بود. کسی به فریادشان نمی رسید.

هر کدام از اهل این سرزمین را در تابوتهایی که با میخهای آهنین از هر شش طرف احاطه کرده بود، قرار داده بودند و بر سر آنها می کوبیدند تا در لا به لای این میخهای فشرده در تابوت، جای بگیرند.

از شدت عذاب، عرق از سراسر تابوتها، بیرون می زد. از این عرقها بوی تعفن شدیدی می آمد آنقدر بوی آن بد بود که ذره ای ازآن در دنیا، چهار صد ملت را هلاک می کرد. ((بحار الانوار، ج7، ص213، باب8))

از این همه عذاب، تعجب کردم و از هدایت پرسیدم:

این بدبختهای زبون مگر چه کردند که این همه عذاب بر آنها وارد می شود؟

هدایت: اینجا کسانی را از معصیتکاران می آوردند که یا به عمل قبیح لواط مرتکب شدند و یا زناکارنی که از ناحیه پشت زنا کردند.

حال اگر توضیح بیشتری می خواهی از یکی از انها بپرس.

گفتم: با اجازه، من سوالی از یکی از همجنس بازان بپرسم.

هدایت: بفرما.

سپس من به سراغ یکی از همجنس بازان رفته و خطاب به او گفتم:

آیا شما از خداوند بزرگ شرم نکردید؟

همجنس باز: اگر خجالت می کشیدیم که جای ما اینجا نبود، ما کار خیلی بدی مرتکب شدیم ما کاری کرده ایم که در اینجا در میان قوم لوط به سر می بریم و هر غذابی که آنها می بینند ما هم می بینیم.

گفتم: شما مسلمان بودید؟

گفت: بله، ما مسلمان بودیم.

گفتم: مگر از بزرگان و پیشوایان دین نشنیدید که فرمودند: لواط، کفر است؛ یعنی لواط گر کافر است و کافر، جایگاهش جهنم ابدی است. ((بحار الانوار، ج12، ص167، روایت 21، باب 7))

گفت: چرا شنیده بودیم.

گفتم: آیا از لذت گناه چیزی به یاد داری؟

گفت: به خدا یک لحظه از آن لذتها به خاطرم نمی آید، اینجا چنان می زنند، هر غلطی که کرده ایم از دماغمان بیرون بریزد، اینجا ما تاوان بدیهایی که در دنیا مرتکب شدیم می دهیم.

گفتم: چرا توبه نکردی؟

گفت: من فکر می کردم توبه ام پذیرفته نمی شود و از رحمت الهی ناامید شدم و با خود گفتم: حالا که من آلوده شدم، دیگر راه برگشت و توبه نیست و بعد با خود نتیجه گیری کردم و گفتم: حالا که راه برگشت نیست لااقل، کیف خودمان را بکنیم و به همین علت که محضرتان عرض شد هر روز بدتر از روز قبل به کارهای زشت و الواطی پرداخته و بر گناهانمان افزودیم تا جایی که دیگر جز به گناه فکر نکرده و چیزی که به یاد نمی آوردیم یاد خدا بود، تا اینکه اجلم رسید و مرا قبض روح کردند و از وقتی که من به «عالم برزخ» منتقل شدم، تا این لحظه، عذاب دردناک و غیر قابل تحمل بر ما وارد می شود و هیچ زمانی، خلاص نخواهیم شد. ((بحار الانوار، ج79، ص71، روایت22، باب71))

گفتم: البته باید الی الابد، جهنمی باشید؛ چرا که گناهان، تمام پرونده ی شما را پر کرده و اگر هم گاهی، کار خوبی انجام دادید آن را از بین بردید. ((سوره ی بقره آیه ی 81 : «بلی من کسب سیئة و احاطت به خطیئته فاولئک اصحاب النار هم فیها خالدون.» ))

همجنس باز: آیا به راستی راه توبه برای ما بود؟

گفتم: البته که راه توبه برای شما باز بود، اگر چه خیلی گناه شما بزرگ بوده و هست اما هر کسی به درستی از اعمال بد، پشیمان شود و برگردد، خداوند بخشنده، او را می بخشد. خداوند به پیامبر مکرّمش فرمود: «نبیء عبادی انی انا الغفور الرحیم»

می دانی معنای این فرمایش یعنی چه؟ یعنی: ای پیامبر به بندگانم خبر بده که من بسیار بخشنده و مهربانم. (یعنی ای بنده های گنهکار، گناهانتان هر چند بزرگ و هر چند زیاد باشد، درِ رحمتم به روی شما باز است، توبه کنید، خودم شما را می بخشم. از من بخشنده تر و مهربانتر سراغ دارید؟ )

همجنس باز، گریه کرد و خیلی هم گریه کرد و سرش را پایین انداخت و در حالی که بغض گلو، نمی گذاشت حرف بزند گفت:

اگر ما حرف خدا و رسولش را گوش می دادیم و یا عقلمان را به کار می بستیم، و به عواقب گناهان، فکر می کردیم حالا، جای ما اینجا نبود. ((سوره ی ملک آیه ی 10 : «و قالوا لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر». ))

گفتم: بله، اگر فکر می کردید، اما فکر نکردید همانطور که در دنیا مردمانی هستند، گناه می کنند و فکر این روز را نمی کنند اما به زودی می فهمند. (( سوره ی نباء آیه 4 و 5: «کلا سیعلمون هم کلا سیعلمون.» ))

 

شراب خواران

در یکی از منازل، گروهی را دیدیدم که لیوانی به دست گرفته بودند و تا میخواستند محتوای آ ن را بنوشند قبل از اینکه بخورند، گوشت صورتشان در لیوان می ریخت و آن را می خوردند و بعد از خوردن آن لیوان، گوشت بدنشان پاره پاره می گردید و پوشت بدنشان تبدیل به لاشه گندیده می شد که از تعفن آن همه زجر می دیدند. ((جامع الاخبار، ص151: قال رسول الله (ص) : «من شرب الخمر فی الدنیا سقاه الله عزّوجلّ من سمّ العقارب شربة یتساقط لحم وجهه فی الاناء قبل ان یشربها فاذا شربها تفسخ لحمه و جلده کالجیفة یتاَذّی به اهل الجمیع...))

گفتم: اینها کیانند؟

هدایت: اینها چند گروه هستند که همه در یک طبقه از عذاب قرار دارند:

اول: کسانی بودند که در دنیا مسکر می خوردند. یعنی شراب خواران.

دوم: کسانی که به اینها شراب می فروختند. یعنی شراب فروشان.

سوم: کسانی که به اینها در حمل و درست کردن و خرید و فروش و بالاخره، به نوعی در درست کردن شراب، کمک می کردند. ((شاربها و عاصرها و معتصرها فی النار و بایعا و متایعها و حاملها و المحمول الیه و آکل ثمنها سواء فی عارها و اثمها.))

گفتم: مگر اینها نمی دانستند شراب حرام و از عمل شیطان است؟ ((سوره ی مائده آیات: 90  و 91 : «یا ایها الذین آمنو انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام و رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلکم تفلحون...» ))

هدایت: همه این کسانی که اینجا می بینی از حرمت عمل با خبر بودند و توبه نکرده و بد راهی را انتخاب کردند.

گفتم: اهل دنیا اگر می دیدند، آنچه ما میبینیم، ذره ای از شراب به لب نمی زدند و در این راه قدم بر نمی داشتند.

هدایت: خداوند متعال، این جهنم و بهشت را نشان نداد و خواست تا انسانها را امتحان کند و ببیند چه کسی در غیب از خدا می ترسد. ((سوره ی مائده آیه ی 94 : «یا ایها الذین آمنو لیبلونکم بشیء من الصید تناله ایدیکم و رماحکم لیعلم الله من یخافه بالغیب...» )) و چه کسی نمی ترسد و تنها به وعده و وعید اکتفا فرمود ولی خبر داد که این روز در انتظار بدکاران است.

آیا در دنیا حضرت نفرمود شراب خوار مثل بت پرست است؟ ((بحار الانوار، ج79، ص148، روایت63، باب86 : «و قال (ص) : شارب الخمر کعابد الوئن.» )) و یا در جای دیگر فرمود: هر کس در قلبش آیه ای از قرآن باشد یا حرفی از قرآن و روی آن شراب بریزد روز قیامت قرآن خصم او خواهد بود. و همچنین پیامبر (ص) فرمود: شراب، مادر پلیدیها است، اگر همه شرها در یک اتاق قرار بگیرند، کلید آن شرب خمر است. و فرمود: با شراب خوار همنشین نشوید و اگر مریض شد به عیادت او نروید و اگر مرد در تشییع جنازه اش حاضر نشوید و برای شراب خوار اگر بمیرد نماز میت نخوانید و ... ((بحار، ج79، ص148، روایت63، باب86.))

این همه دستورات برای ما بس نبود و اینها ابلاغ نیست؟

مگر حضرت نفرمود: هر کس یک جرعه شراب بنوشد، خداوند به پنج چیز مبتلا می کند: اول: قلبش را سیاه می کند. دوم: جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و همه ملائکه از او دوری می کنند. سوم: تمام انبیا و ائمه علیه السلام از او تبری می جویند. چهارم: خداوند جبار از او بریء است. و پنجم: جایگاهش جهنم است. و هر زمان بخواهند از جهنم فرار کنند، دوباره به جهنم برگردانده می شوند. ((بحار، ج79، ص148، روایت63، باب 86.))

گفتم: چرا، همه فرمایش شما صحیح و متین است و بدون اتمام حجت، خداوند متعال کسی را مؤاخذه نخواهد کرد و توسط فرستادگانش، مردم را انذار و تبشیر فرمود و اگر کسی معذب است به خاطر عصیان عمدی و عالمانه و سرکشی از فرمان الهی است. ((سوره ی نوح آیه ی 1 : « انا ارسلنا نوحا الی قومه ان انذر قومک من قبل ان یاتیهم عذاب الیم.» ))

من که حرفهای هدایت را می شنیدم با خودم گفتم: آری ما در غفلت بودیم و خود را برای زینت دینا فروختیم و حالا از آن آثار و تبعات ابدی نصیب ما می شود.

من برای اینکه می توانستم بهتر باشم ولی نشدم، حسرت می خوردم و می گفتم: کاش من هم می فهمیدم و حالم بهتر از این بود.

 

+ نوشته شده توسط ابوالفضل در و ساعت | 2 نظر

بخشی از حالات جهنم و عذابهای جهنمیان (قسمت سوم)



ربا خواران معذّب

من و جناب هدایت در ادامه دیدار از منازل جهنمیان به منزلی رسیدیم که آنجا عده ای با شکم های بزرگ که از بزرگی شکم، قادر به حرکت نبودند و میخ کوب در زمین بودند مواجه شدیم.

خیلی عجیب بود چرا که از یک طرف زمین گیر شده بودند و از طرفی صبح و شب بر اینها آتش می بارید. ((بحار الانوار، ج6، ص239، ح59، باب 8))

گفتم: اینها مگر چه کرده اند و چرا اینها عذاب را از ناحیه شکم بیشتر می بینند؟

هدایت: اینها می دانی در دنیا به چه معروف بودند؟

گفتم: نمی دانم ولی می توانم حدس بزنم، به احتمال قوی اینها یا حرام خوار و یا رباخوارند.

هدایت: اینها رباخوارند، اینها کسانی بودند که در دنیا پول به مردم می دادند و نزول می گرفتند با اینکه خداوند در قرآن مجید اینها را از ربا منع کرده بود باز هم به این عمل پست مرتکب می شدند.

((سوره ی آل عمران آیه ی 130 : «یا ایها الذین آمنو لا تاکلو الربا اضعافا مضاعفة و اتقوا الله لعلکم تفلحون». ))

گفتم: واویلا، پناه بر خدا اینها رباخوارند، گناه یک درهم ربا از هفتاد زنا بیشتر است. ((خصال، ص583 : قال رسول الله(ص) فی وصیته له: «... یا علی درهم ربا اعظم من سبعین زنیة». ))

پس بگو که چرا هر صبح و شب مثل آل فرعون عذاب می بینند؟ (بحار الانوار، ج18، ص324، روایت34، باب3؛ «... لا یقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس و اذا هم سبیل آل فرعون یعرضون علی الانار غدوا و عشیا یقولون ربنا متی تقوم الساعه». ))

هدایت: آری اینها دانسته ربا می خوردند و برای اینکه توجیح کنند می گفتند: تجارت هم نوعی ربا است((سوره بقره آیه ی 275 : «قالوا انما البیع مثل الربوا و احل الله البیع و حرم الربو فمن جاءه موعظة من ربه فانتهای فله ما سلف و امره الی الله و من عاد فاولئک اصحاب النار هم فیها خالدون». )) چه مانعی دارد ما از راه تجارتِ پول در قبال پول، ارتزاق کنیم.

و خداوند نیز برای این نافرمانیشان، شکمشان را گنده و مملو از آتش کرد.

احوال زنا کاران

سپس هدایت مرا به یک صحرای لم یزرعی برد که در آن بیابان از کیلومترها بوی تعفن و کثافات، انسان را سخت اذیت می داد.

از بوی بد آن محیط، سر گیجه گرفتم و چنان شدم که خیال می کردم زمین بر سرم می چرخد و من از شدت سرگیجی به زمین افتادم.

وقتی هدایت حال مرا چنین دید خطاب به من گفت:

برادر چه شده؟

گفتم: از این بوی بد به خدا پناه می برم، اینجا کجاست؟

هدایت: تازه ما به منزل اصلی نرسیدیم و این بوی بد را که می شنوی، بوی قیح و تعفنی است که از فروج زناکاران با شدت و حرارت بسیار، بیرون می ریزد و جهنمیان از این بو بیشتر از آتش جهنم معذب می شوند. ((بحار، ج79، ص131، ح20، باب 86))

و این در حالی است که این قیح و تعفن را به شراب خواران می خورانند.

ما هر چه نزدیکتر می شدیم بوی بد، زیادتر می شد و من به هدایت گفتم: جناب هدایت یک فکری به حال من کن و مرا از این گرفتاری نجات بده.

هدایت: ببین من در خدمت تو هستم فقط کمی صبر کن تا برایت عطر مخصوص، که بعد از زدن آن، بوی بد را احساس نکنی و اذیت نشوی، بدهم.

گفتم: از مرحمت تو سپاسگذارم.

بعد از طی مقداری از آن بیابان، جناب هدایت به من عطری داد و گفت: این عطر، عطر محمدی است و با وجود این عطر، هیچ بوی بدی تو را اذیت نکند.

بعد من از هدایت عطر را گرفتم و به سر و بدنم پاشیدم و من دیگر بوی بد آن منزل را احساس نمی کردم.

تا اینکه به منزل زناکاران رسیدیم و دیدیم که در آنجا از فروج زناکاران، آبی خارج می شد که به آن، قیح می گفتند؛ و آن بوی بد که اهل جهنم از بوی آن معذب بودند دایم با سوز و حرارت تمام از فروج زناکاران بیرون می آمد و آنها را عذاب می داد.

بعد از دیدن حال زناکاران از یکی از آنان پرسیدم:

در چه حالی هستی؟

زانی: از حال ما هیچ مپرس.

گفتم: چرا؟

زانی: گفت یک لحظه لذت دنیا، این همه عذاب

گفتم: مگر نمی دانستی، زنا حرام است؟

زانی: می دانستم، امان از دست هوای نفس.

گفتم: هیچ فکر نمی کردی روزی عواقب و تبعات لذتهای زودگذر دنیا را ببینی؟

زانی: نه، فکر نمی کردم اینطور بشود.

گفتم: چطور شد به این راه کشیده شدی؟

زانی: راستش من همین که خودم را شناختم ابتدا با چشم چرانی نامحرمان را دنیال می کردم و به مرور زمان، من نسبت به نگاه به نامحرمان معتاد بودم و حتی در کوچه و خیابانها که می گذشتم، کارم چشم چرانی بود.

گفتم: مگر در دنیا از بزرگان دین نشنیده بودی که: هر کس چشمش را از نگاه حرام پر کند، خدا چشمانش را در روز قیامت پر از آتش می کند، مگر اینکه توبه کند؟ ((بحار الانوار، ج76، ص328، روایت1، باب 67؛ قال رسول الله(ص) : «من ملا عینه من حرام ملا الله عینه یوم القیامه من النار الا ان یتوب» .))

گفتم: مگر در قرآن مجید نخوانده بودی که فرموده بود:

« قل للمومنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیر بما یصنعون و قل للمومنات یغضضن من ابصارهنّ...» (مومنون / 5) ای پیامبر بگو به مومنین که چشمانشان را از نا محرم و فروجشان را از گناه، نگه دارند که چشم پوشی از نگاه برای آنها بهتر است و خدا به کاری که می کنند آگاه است.

آیا خدا نفرمود: به زنا نزدیک نشوید که زنا فحشا است و بد راهی است؟ (( سوره ی اسراء آیه ی 152 : «لا تقربوا الزنا انه کان فاحشة و ساء سبیلا».))

مگر در دنیا پیامبر اکرم نفرمود: هر مرد نامحرمی با زن نامحرم و یا هر زن نامحرمی با مرد نامحرم دست بدهد او را روز قیامت دست بسته می آورند و آنگاه به او دستور می دهند برود داخل جهنم. (( بحار النوار، ج7، ص213، ح116، باب8، قال النبیّ : «و من صافح امراة حراما جاء یوم القیامة مغلولا ثم یومر به الی النار». ))

مگر نمی دانستی، مصافحه با نامحرم حرام است چه برسد به زنا؟

زانی: چرا شنیده بودم، اما خدا لعنت کند زنان بدی را که با بی حجابی و با آرایشی که می کردند ما را به خود جلب می کردند.

گفتم: البته زنهای بی حجاب، جایگاهشان در اینجا از شما کمتر نیست، شما نباید دنباله رو آنها باشید.

هیچ می دانستی اگر شخصی چشمش به نامحرم بیفتد و نگاه نکند ثواب او چقدر است؟

گفت: نه نمی دانستم.

گفتم: هر کس که چشمش به نامحرم بیفتد و نگاه نکند مثلا، آسمان نگاه کند، یا نگاهش را به زمین بیندازد، یا چشمش را ببندد تا نا محرم را نبیند، خدا برای او یک حوری در بهشت عطا می کند. ((بحار الانوار، ج104، ص37، روایت28، باب23؛ و عن الصادق علیه السلام: « قال من نظر الی امراة فرفع بصره الی السماء او غمض بصره لم یرتد الیه بصره حتی یزوجه الله من الحور العین.» ))

زانی: ای کاش به دنبال شهوت نمی رفتیم، و می فهمیدیم که بعد از این لذت زودگذر چند لحظه ای، تا ابد، سوختن هست.

گفتم: چرا از گناهانت توبه نکردی؟

زانی: مگر می شد توبه کنم؟

گفتم: بله خداوند می فرماید که: تواب و رحیم است و حتی توبه کنندگان را دوست می دارد. و از این بالاتر، گناهانش را به حسنات تبدیل می کند. ((یبدل الله سیئاتهم حسنات و کان الله غفورا رحیما.))

البته به شرطی که اصرار بر گناه نکند.

زانی: راستش من می خواستم توبه کنم اما امروز و فردا کردم و در حال گناه بودم، اجلم رسید و من به این عالم منتقل شدم و مرا در آتش جهنم میبنی. بدبختیهای من رو سیاه، از وقتی که مرا به این عالم منتقل کردند، شروع شد.

گفتم: مگر نشنیده بودی حضرت امیر علیه السلام می فرمود:

بر حذر باش و بترس، از اینکه خداوند تو را در حال معصیتش ببیند و در اطاعت خودش نبیند پس اگر در حال گناه تو را ببیند، از زیان دیدگان خواهی بود.

اگر قدرت داشتی، توانت را در اطاعت خدا صرف کن و اگر ناتوان شدی، در گناه، ناتوان باش. ((شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج19، باب389، ص324.))

آری اگر آن وقتی که زن نامحرم به تو روی آورد، تو از خدا حیا می کردی و زنا نمی کردی، خدا آتش جهنم را بر تو حرام می کرد و تو را از ترس و هراس بزرگ روز قیامت امان می داد. ((بحار الانوار، ج7، ص303، ح60، باب15.))

من بعد از دیدن احوال زناکاران به یاد فرمایش پیامبر اکرم (ص) افتادم که حضرت با آن عظمت به خدا عرض کرد: «الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا» ((خدایا مرا به اندازه یک چشم به هم زدن به حال خودم وامگذار.))

خدایا شکر، که ما را در حال معصیت قبض روح نکرده، توفیق توبه به ما ارزانی داشتی.

خدایا در همه حال تو را سپاس.

بعد من و هدایت برای سفر به منزل دیگری از منازل جهنم راه افتادیم.




موضوع مطلب :


جمعه 92 آذر 15 :: 11:59 عصر ::  نویسنده : ali farzadfar       

بخشی از حالات جهنم و عذابهای جهنمیان (قسمت اول)

 


بخشی از حالات جهنم و عذابهای جهنمیان با استفاده از آیات قرآن و روایات اهل بیت به صورت سفرنامه و شبیه سیاحت غرب آقای قوچانی

 

در این سفر خطرناک همراه شخص یک همسفر هم هست به نام هدایت

توضیح و معرفی هدایت از زبان خودش به علاوه نمایش گفت و شنود شخص و هدایت قبل از سفر (با حذف و اضافات) : من همان قرآن هستم که تلاوت می کردی، مگر در سوره بقره نخواندی که فرمود: «ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین» (بقره / 2) « آن کتابی است که متقین را هدایت می کند.»

هدایت گفت: من برای راهنمایی تو آمدم و می خواهم در رابطه با سوالاتی که فکر تو را به خود مشغول کرده پاسخ بگویم و پیشنهاد می کنم تا با من همراه شوی و به سفری برویم که در آن سفر به سوالاتت پاسخ داده می شود.

من که سالها در فکر مسایل متعدد و پاسخ آن بودم بسیار خوشحال شدم و بدون درنگ، پیشنهادش را پذیرفتم

گر از منزل ویران به سوی خانه روم

دگر آنجا که روم عاقل و فرزانه روم

زین سفر گر به سلامت به وطن باز رسم

نذر کردم که هم از راه به میخانه روم

تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر سلوک

به در صومعه با بربط و پیمانه روم

آشنایان ره عشق گرم خون بخورند

ناکسم گر به شکایت سوی بیگانه روم

بعد از این دست من و زلف چو زنجیر نگار

چند و چند از پی کام دل دیوانه روم

گر ببینم خم ابروی چو محرابش باز

سجده ی شکر کنم و از پی شکرانه روم

(از غزلیات حافظ با تخفیف/ غزل360)

و از رفیقم خواستم زمان سفر را برایم مشخص کند.

او در جواب گفت: این مسافرت مثل مسافرتهای عادی نیست و به سرعت عمل تو بستگی دارد.

گفتم: نمی فهمم، چرا به خودم بستگی دارد؟

گفت: برای اینکه ابزار حرکت، نحوه حرکت و بالاخره اسباب سفر به همراه تو است و من، راهنما (( سوره ی یس آیه ی 17 : « و ما علینا الا بلاغ المبین» )) خواهم بود و هر چه زودتر دست به کار شوی و وسایل سفرت را آماده کنی شما را به این سفر خواهم برد.

گفتم: عذر میخواهم، چه وسایلی باید بردارم؟

گفت: معمولا یک مسافر برای یک سفر چند روزه چه چیزهایی به همراه دارد؟

گفتم: لباس، پول، و یه خورده خرت و پرت.

گفت: البته سفرها با هم فرق می کنند، مثلا کسی که به کوه سفر می کند باید وسایل مربوط به آن را تهیه کند و یا کسی که به قطب سفر می کند باید وسایل مخصوص به قطب را حمل کند.

گفتم: خوب حالا ما ان شاء الله کجا می خواهیم سفر کنیم؟

گفت: می خواهم تو را به سفر جهنم و دیدن حالات دوزخ و عذاب جهنمیان ببرم.

تو باید بعد از برگشت از مسافرت همیشه خاطره های سفر را یاد کنی و خود را مثل سفر کرده های ابدی بدانی تا اینکه هر وقت خداوند متعال لقای تو را خواست لبیک گفته و خداوند بزرگ را با کوله باری پر از اعمال نیکو و صالح ملاقات کنی، که بهترین زاد و توشه تقوا است (( سوره ی بقره آیه ی 197 : «فان خیر الزاد التقوی فاتقون یا اولی الاباب»

....همسر و فرزندانم را مهیای صبر در فراغم نمودم

کار دیگری که داشتم رسیدگی به حساب و کتابهایم بود و من در این مورد قرضهایم را دادم.

هر کس را که می دیدم حلالیت می خواستم و به آنها می گفتم:

اگر غیبت شما را کردم، اگر از من بدی دیدید، اگر از من رنجیده اید و بالاخره هر چه بدی دیدید به بزرگواری خودتون گذشت کنید.

و آنها در پاسخ می گفتند: حلال خوشیتان باشد! خواهش می کنیم! این چه حرفیه! شما ما را حلال کنید!

...

با عده ای که قهر بودم، به دیدن آنها رفتم و با دلجویی از آنها محبتشان را به دست آوردم و به حول و قوه ی الهی سفر به جهنم را با هدایت شروع کردم

در این مدت که خودم را با تمام وجود مهیای مسافرت می کردم، مثل کسی بودم که به او گفته باشند یک سفر دلپذیر و مفرحی خواهی داشت و این را باور داشته باشد، به همین خاطر هیچ غم و غصه ای برای من راه نمی یافت.

سعی کردم اگر نمازی قضا شده به جا بیاورم و اگر روزه ی قضایی داشتم می گرفتم، بالاخره هر کاری که بتواند مرا در رسیدن به کمال انسانی یاری کند انجام دهم.

زبانم را از آزار و اذیت مردم باز می داشتم و از حرفهایی که بیانش سودی به حال دنیا و آخرتم نداشت نمی زدم، کم حرف می زدم و زیاد فکر می کردم.

چهل روز مراقبت و مواظبت واقعا برای من گنهکار که عمری طولانی معصیت کرده بودم سخت بود اما شاید شیرینی این مراقبتها و عبادات به من نیرو می داد ((اگر لذت ترک لذت بدانی / دگر لذت نفس لذت ندانی)) و من خوشحال از مرحمت الهی بودم و آن را توفیق الهی می دانستم. سرانجام این سفر خطرناک را با آقای هدایت شروع کردیم.

احوال زنانی که موهای سرشان را به نامحرمان نشان می دهند

ابتدا هدایت درجهنم مرا به جایی برد که آنجا زنانی را دیدم که از موی سرشان آویزان کرده بودند در حالی که مغز سرشان می جوشید. (بحار، ج8، ص309،ح75)

از هدایت پرسیدم:

دوست عزیز این زنان مگر چه کردند که اینطور از موهای سرشان آویزانند و مغز سرشان می جوشد؟

فرمود: این عده از زنان، کسانی هستند که از نشان دادن موی سر خود به نامحرمان ابایی نداشتند.

اینها با بیرون گذاشتن موی سر خود در حالی که خداوند تبارک و تعالی به خاطر حفظ ارزش زن و امنیت جامعه حجاب را واجب نمود، امر الهی را زیر پا گذاشتند چرا که خداوند متعال برای زنان مسلمان مشخص فرموده که چه کسانی به ایشان نامحرمند تا خودشان را از آنها بپوشانند و چه کسانی محرم هستند که پوشیدن لازم نیست.

عرض کردم: بعضی از زنان ندانسته این کارها را می کنند و ناخودآگاه موهای سرشان بیرون می آید و نامحرمان می بینند، آیا آنها نیز چنین خواهند شد؟

هدایت: هرگز، اما نباید بی اهمیت باشند. یعنی باید همیشه هشیار و متوجه باشند، که مبادا نامحرم ایشان را ببیند.

عرض کردم: عده ای از زنان از نامحرمان فامیل مثل پسر عمو و پسر دایی و ... که نامحرم هستند موهای خود را نمی پوشانند و پیش آنها سر برهنه حاضر می شوند آیا اینها نیز مثل این زنها در عذاب خواهند بود؟

هدایت: همانطور که قبلا گفتم، خداوند محرم های زن را شمرده و غیر از محارم، هر کس باشد، و حتی فامیل نزدیک باید خود را بپوشاند و فرمان خداوند تبارک و تعالی را در «سوره نور» شامل همه نامحرمان می شود و در همان سوره خداوند فرموده: «از همه بپوشانند مگر شوهرانشان و پدران و عموها و دایی ها و...»

البته باید گفت: اشخاصی که اینجا در عذابند بدون توبه از دنیا رفته و به این روز افتاده اند.

عرض کردم: با این فرمایش، اگر در دنیا از بانوانی که چه عمدا و چه سهوا موهای خود را بیرون گذاشتند، توبه کنند، خداوند از آنها گذشت می کند؟

هدایت: البته خداوند توبه پذیر است و توبه کننده گان را دوست دارد. (سوره بقره / 222 : «ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین» )

احوال زنان سخن چین و دروغگو

سپس رفتیم و به جایی از جهنم رسیدیم که در آنجا عده ای را دیدیدم که سر خوک داشتند و بدن الاغ، و هزاران هزار، از انواع عذابها بر آنها وارد می کردند تا خواستم بپرسم علت چیست؟

هدایت گفت: اینها زنان سخن چین و نمام و دروغگو بودند و سخن این و آن را به دیگری می بردند و دروغ می بستند (همان)

این زنها با نقل سخن دیگران، مابین مردم دشمنی ایجاد می کردند.

گفتم: سخن چین، تفرقه بین مردم ایجاد می کند و این از گناهان بزرگ و نابخشودنی است.

هدایت: بله.

چه بسیار در روایات معصومین علیه السلام آمده که: سخن چینی کار زشت و ناپسند است و ما را از آن منع می کردند.

مثلا در روایتی از پیامبر اکرم علیه السلام آمده که حضرت فرمود: «سخن چین به بهشت داخل نخواهد شد.» (کشف الغمه، ص41)

و یا در خبر دیگری حضرت به اصحاب فرمود: «آیا شما را به بدترینتان خبر ندهم؟

گفتند: بفرما یا رسول الله

حضرت فرمود: کسانی که سخن چینی می کنند و دوستی ها را به هم می زنند.» (کشف الغمه، ص41)

...

ان شا الله ادامه دارد...




موضوع مطلب :


1   2   3   >   
 
درباره وبلاگ

آرشیو وبلاگ
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 7
کل بازدیدها: 5390