Susa Web Tools
بهشت و جهنم
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
بهشت و جهنم
شنبه 92 آذر 16 :: 12:14 صبح ::  نویسنده : ali farzadfar       

سلام به شما دوستان عزیز ......

امروز در وبلاگم در مورد بهشت و جهنم نوشته ام امیدوارم از خواندن این سایت راضی باشید

(تمامی نوشته های این وبلاگ از قرآن می باشد وهیچ یک از این کلمات نوشته ی خود من نمی باشد)

امید وارم از خواندن این نوشته ها اطلاعات مورد نظر خود را به دست آورید.




موضوع مطلب :


شنبه 92 آذر 16 :: 12:7 صبح ::  نویسنده : ali farzadfar       

 

بهشت

بهشت یعنی کانون انواع مواهب و نعمتهای الهی، اعم از معنوی و مادی، بهشت وعد? حتمی خداوند به فرمانبرداران و نوعی تفضل است، بهشت براى بهشتیان سراى امن و سلامت است.

چنانکه خداوند در بار? بهشتیان چنین می فرماید: «پرهیزکاران در جایگاه امن و امانى هستند.»[1]،  «براى آنان نزد پروردگارشان خانه سلامت است.»[2]، «در بهشت نه خورشیدى مى بینند (که از گرمایش اذیت شوند) و نه سرماى سخت (که از سردیش ناراحت گردند).»[3] «و بهشتى که پهناى آن (به پهناى ) آسمانها و زمین است، براى پرهیزکاران آماده شده است.»[4]

بهشت های هفت گانه

دارالسلام، دارالجلال، جنت المأوی، جنت خلد، بهشت عدن،جنت فردوس و جنت نعیم[5] نام بهشت های هفت گانه ای است که در منابع روایی و تفسیر ی ما آمده است.

در این جا با بهره گیری از آیات و روایات و دیدگاه های مفسران به معرفی هر یک از این بهشت ها می پردازیم:

1? دارالسلام:

خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: “و خداوند به سرای صلح و سلام دعوت می کند”.[6]

برخی معتقدند منظور از سلام در این جا، همان خدای متعال است؛ چرا که خداوند دعوت می کند به سوی خانه ی خود و خانه ی خدا همان بهشت است.[7]

برخی گفته اند مقصود از دارالسلام، جای است که، ساکنانش از هر گونه آسیب ها در امانند. از جبائی نقل شده است که بهشت را بدین جهت دارالسلام نامیدند، چون که ساکنانش از دست هم در أمن و سلامت هستند، ملائکه بر آنان سلام می کنند، پروردگارشان بر آنها سلام می رساند، در آن جا جز سلام چیز دیگری نمی شنوند، همچنین به غیر از سلام و سلامت چیزی نمی بینند. این دیدگاه مورد تأیید قول خدای متعال است که می فرماید: “گفتار و (دعای) آنها در آن جا سلام است”.[8]،[9] همچنین از ابن عباس نقل شده است: دارالسلام همان بهشت است، ساکنانش از هر گونه آفت، آسیب، نقص، مریضی و بیماری در امان هستند، ساکنان دارالسلام از پیری، مرگ، تغییر و تحول فیزیکی مصون و محفوظ اند. آنان کسانی هستند که در آن جا گرامی اند و هرگز مورد اهانت واقع نمی شوند. آنان همیشه عزیراند و هرگز ذلیل و خوار نمی شوند. ساکنان دارالسلام همیشه غنی اند و هرگز فقر به سراغشان نخواهد آمد. آنان سعادت یافتگانند و هیچ وقت شقی نخواهند شد ….، در قصرهای دُرّ و مرجان که درهایش به سوی عرش رحمان گشوده می شود، ساکن اند، در آن جا ملائکه از هر سو بر آنان وارد می شوند و می گویند سلام بر شما به آنچه بر آن صبر کردید، پس خوشا به این عاقبت.[10]

علامه طباطبائی در تفسیر گرانسنگ المیزان در تفسیر قول خدای متعال که می فرماید: “لهم دار السلام”. می نویسد: منظور از سلام همان معنای لغوی آن است که از ظاهر سیاق آیه بر می آید و آن در امان بودن از آفات و آسیب های ظاهری و باطنی است. دارالسلام همان جایی است که هر گونه آسیبی نظیر مرگ، پیری مریضی، فقر، حزن و اندوه و …. در آن راه ندارد، و این همان بهشت موعود است.[11]

هم چنین گفته شده است که بهشت را دارالسلام نامیدند، بدان جهت که آن جا، خانه ی خداوند است که همان صحت و سلامتی است.[12]

2? دارالجلال:

دومین بهشت نامش دار الجلال است. در روایت از رسول خدا (ص) نقل شده است که آن حضرت فرمود: هر کسی که در راه خدا با صدای بلند بگوید: “لا اله الاّ الله” خداوند به این سبب رضایت خویش را برای او مقرر می کند و کسی که به مقام رضوان الاهی برسد، خداوند او را همنشین حضرت ابراهیم و حضرت محمد (ص) در دارالجلال می کند. از حضرت سؤال شد؟ یا رسول الله دارالجلال کجاست؟ فرمود: بهشتی است که خداوند آن به نام خود، نام گذاری کرد. در آ نجا ساکنانش هر صبح و شام نظاره گر خدای صاحب جلال و اکرام هستند.[13]

3? جنت المأوی:

جنت المأوی بهشتی است ارواح شهدا به آن جا می رود.[14]

از پیامبر اکرم (ص) در فضیلت ماه رمضان نقل شده است که فرمود: خداوند [روزه داران را] در جنت المأوی هزار قصر ساخته شده از طلا مرحمت می کند.[15]

4? جنت خلد (بهشت جاودان):

بهشت جاودان، همان بهشتی است که رسول خدا در وصف آن فرمود: کسی که دوست دارد زندگیش مانند زندگی و حیات من باشد و در جنت خلدی که پروردگار به من وعده فرموده ساکن شود،ـ آن بهشتی که خداوند به دست خویش ستون ها و عمودهایش را درست کرده ـ ، باید ولایت علی (ع) را پذیرفته باشد.[16]

5? جنت عدن:

علامه حلی می گوید: جنت عدن را از آن جهت عدن نامیدند که آن جا محل اقامت دایمی و جاودانه است.[17] در روایتی از پیامبر (ص) آمده است که آن حضرت فرمود: من درختی هستم که فاطمه شاخه ی آن، علی بارور کننده، حسن و حسین میوه های آن و شیعیان و محبان ما برگ های سبز این درخت هستند. اصل این درخت در بهشت عدن است.[18] کاشف الغطاء می گوید: بهشت عدن وسط بهشت است .[19]

در روایتی دیگر آمده است: بهشت عدن آن بهشتی است که خداوند با دست خویش آن را ایجاد کرده و تاکنون کسی آن را ندیده است.[20]

همچنین در حدیثی دیگر می خوانیم: خدای متعال خود به دست خویش بهشت عدن را خلق کرده و خود درختانش را کاشته، کاخ ها و قصرهایش را ساخته، نهرهایش را جاری نموده، سپس فرمود: “همانا مؤمنان رستگار شدند…”.[21]

نیز در روایت دیگر آمده است: بهشت عدن دیوارهایش از یاقوت قرمز و کلیدهایش از مروارید است.[22]

6? جنت فردوس:

جنت فردوس آن بهشتی است که خدای متعال آن را از طلا و نقره بنا کرده و در لابلای آن مشک و عنبر خوش بو قرار داده است. در روایت می خوانیم، خداوند بهشت را از مشک و عنبر ساخته و در آن بهشت از بهترین میوه ها و بهترین ریحان ها کاشته است.[23] و بهشت فردوس بالاترین درجات بهشت است.[24] این همان بهشتی است که حضرت زهرا (س) در گریه ی فراق پدرش- پیامبر گرامی اسلام (ص)-، در توصیف آن می گوید: ای پدر تو دعوت پروردگارت را اجابت کردی، هنگامی که تو را دعوت نمود. ای پدر جنب فردوس جایگاه تو است. بنابراین، فردوس نام آن بهشتی است که پیامبر (ص) در آن جا ساکن است.[25]

این بهشت (فردوس) سقفش عرش پروردگار است و در آن دو قصر سبز و سفید از جنس مروارید ساخته شده است. قصر سفید دارای هفتاد هزار واحد (غرفه) است که ساکنانش پیامبر و اهل بیت (ع) هستند. قصر سبز نیز دارای هفتاد هزار واحد است که ساکنان آن نیز حضرت ابراهیم و آل ابراهیم (ع) هستد.[26]

در روایت دیگر آمده است: جنت فردوس، دیوارهایش از نور و نور غرفه ها و واحدهایش از نور پروردگار است.[27]

7? جنت نعیم:

در ثواب و فضیلت ماه مبارک رمضان آماده است: چون ماه مبارک به روز هفتم رسد خداوند در جنت نعیم ثواب چهل هزار شهید و چهل هزار صدیق را به تو می دهد.[28] این همان بهشتی است که حضرت ابراهیم (ع) در دعایش در توصیف آن می گوید: خدایا مرا از وارثان جنت نعیم قرار بده.[29]

علامه طباطبائی در تفسیر المیزان می گوید: بهشت نعیم، همان بهشت ولایت است.[30] وی همچنین می گوید: کراراً بیان شد که نعیم؛ یعنی ولایت و جنت نعیم همان بهشت ولایت است.[31]

لازم به ذکر است که عده ای از مفسران معتقدند که تمام این بهشت های هفت گانه در حقیقت یکی است و همه ی این اسامی بر یک بهشت صدق می کند؛ زیرا که بهشت از آن جهت که جای اقامت دایمی است به آن جنت عدن می گویند و از آن جهت که جای سلامتی و امن است و ساکنانش از هر حزن و اندوهی در امان هستند، دارالسلام می گویند.[32]

نتیجه این که بهشت در واقع یکی است و دارای مراتب و درجاتی است که به تناسب آن مرتبه و درجه، اسم خاص و معینی دارد.

تعداد درهای بهشت

بهشت درهای متعددی دارد؛ چرا که خداوند در قرآن کریم می فرماید: «و متقین گروه گروه به سوی بهشت سوق داده می شوند، تا هنگامی که به آن می رسند و درهای آن گشوده می شود».[33] همچنین در جای دیگری می فرماید: «باغ های جاودان بهشتی که درهای آن به سوی آنان گشوده است».[34]

در روایات بسیاری که از شیعه و سنی در این زمینه وارد شده، تعداد درهای بهشت “هشت”عدد بیان شده است.[35] در روایتی از امیرالمؤمنین (ع) آمده است: بهشت هشت در دارد، دری که پیامبران و صدیقان از آن وارد بهشت می شوند و دری که شهداء و صالحان از آن وارد می شوند و پنج در از درهای آن شیعیان و محبان ما از آنها داخل می شوند و در دیگری است که سایر مسلمانان از کسانی که شهادت لا اله الا الله را گفته و… .[36]

از پیامبر اکرم (ص) روایتی نقل شده است که می فرماید: بهشت هشت در دارد و جهنم هفت در دارد.[37] همان طور که در قرآن به هفت در بودن جهنم اشاره شده است: «برای جهنم هفت در است».[38]

در روایتی از اهل سنت آمده است: برای بهشت هشت در است. دری برای نمازگزاران، دری برای روزه داران، دری برای حاجیان، دری برای عمره گزاران، دری برای مجاهدان، دری برای ذاکران و دری برای شاکران.[39]

و از روایات دیگر چنین استفاده می شود که برای هر عملی دری است از درهای بهشت و انسان بهشتی روز قیامت با بهترین عملش فراخوانده می شود. پس بهترین عمل او هرچه باشد با آن عمل به سوی در مخصوص خود دعوت می شود.[40]

بنابر این، قدر متیقن از آیات و روایات این است که بهشت درهای متعددی دارد و تعداد آنها هشتاست. اما این که دقیقاً نام آنها چه باشد و هر یک مخصوص چه گروهی باشند در وایات اختلاف است و به نام همه ی آنها اشاره نشده است. ولی به عنوان نمونه می توان به چند روایت که نام برخی از درها در آنها ذکر شده است اشاره کرد:

پیامبر اکرم (ص) فرمود : بهشت دارای هشت در است. یکی از آنها دری است که ریّان نام دارد. داخل آن نمی شوند مگر روزه داران.[41] ریّان یعنی سیراب.

بلال از پیامبر (ص) در باره ی درهای بهشت سؤال کرد پیامبر فرمود: درهای بهشت مختلف اند، “باب الرحمة” (در رحمت) از یاقوت سرخ است… “باب الصبر”(در صبر) در کوچکی است که یک لنگه دارد و از یاقوت سرخ است و اما “باب الشکر”(در شکر) از یاقوت سفید است و دو لنگه دارد و عرضش به اندازه ی پانصد سال راه است… اما “باب البلاء”… در مصیبت ها و مرض هاست و آن دری است از یاقوت زرد و یک لنگه دارد و چه کمتر افرادی از این در وارد می شوند… اما “باب الاعظم” ،بندگان صالح از آن وارد می شوند و آنها اهل زهد و ورع هستند و کسانی هستند که راغب به خدایند و با او انس می گیرند.[42]

از طریق اهل سنت نیز روایتی از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که: در بهشت دری است که به او “ضحی” گفته می شود. هنگامی که روز قیامت می شود، منادی ندا می دهد کجایند کسانی که بر نماز ضحی مداومت می کردند؟ این در ورودی شماست، پس داخلش شوید با رحمت خدا.[43]

ضحی موقعی از روز است که آفتاب برآمده باشد و همه جا را فراگیرد.

آنچه از این احادیث استفاده می شود این است که اعمال خیر، راه هایی هستند برای ورود به بهشت و هر یک از این درها راهی است برای گروه خاصی از بهشتیان که در انجام عمل خیری ممتاز بوده اند.

اختصاص بعضی از درهای بهشت به اهل قم

در میان شهرها و بلاد جهان، بعضی از آنها دارای برتری هایی هستند تا جایی که در نزد مسلمانان، بعضی از شهرها مثل مکه، مدینه، قدس و کربلا و … به عنوان شهرهای مقدس دانسته شده است و در روایات بیان شده است که عبادت، سکونت، انفاق و حتی مردن در این شهرها از ارزش خاصی برخوردار است. این برتری ها به دلیل ویژگی های مختلف و متعددی مثل وجود کعبه در مکه، قبر پیامبر گرامی اسلام(ص) در مدینه، قبر امام حسین (ع) در کربلا و… است که در آنها یا در ساکنان آنها وجود داشته است. پیامبر اکرم (ص) و ائمه طاهرین (ع) برخی از فضیلت های این شهرها را بیان کرده اند. از جمله شهرهایی که در روایات فضیلت هایی برای آنها بیان شده است می توان به مکه مکرمه، مدینه منوره ، کربلا، کوفه، قم و… اشاره کرد.

از آیات قرآن و از روایات به خوبى استفاده مى‏شود که بهشت درهایى دارد، ولى این تعدد درها نه به خاطر آن است که عده وارد شوندگان به بهشت آن گونه‏اند که اگر بخواهند از یک در وارد شوند تولید زحمت مى‏کند، و نه از جهت آن است که یک نوع تفاوت گروهى و طبقاتى وجود دارد، که هر گروهى موظفند از یک در وارد شوند، و نه براى نزدیکى و دورى راه است، و نه به خاطر زیبایى و تنوع به خاطر کثرت درها! اصولا درهاى بهشت همانند درهاى دنیا که در مدخل باغها و قصرها و خانه‏ها مى‏گذارند نیست، بلکه این درها اشاره به اعمال و کارهایى است که سبب ورود به بهشت مى‏شوند، و لذا در پاره‏اى از اخبار مى‏خوانیم که “بهشت درهایى به نامهاى مختلف دارد، از جمله: درى دارد که به عنوان باب المجاهدین (در مجاهدان) نامیده مى‏شود.‏ از امام باقر ع در حدیثى مى‏خوانیم: ” بدانید که بهشت هشت در دارد که عرض هر درى از آنها به اندازه چهل سال راه است.[44]” این خود نشان مى‏دهد که” در” در این گونه موارد، مفهومى وسیعتر از آنچه در تعبیرات روزانه گفته مى‏شود دارد.[45]بنا براین باید گفت مراد از درهای بهشت اسباب و علل رسیدن و داخل شدن بهشت است. بعضی از مفسرین فرموده اند این که گفته می شود جهنم دارای هفت در و بهشت داراى هشت در است اشاره به افزون بودن عوامل رحمت از عوامل عذاب و غضب است‏ و عدد در اینجا برای کثرت آمده است (نه اینکه مراد از هفت، شش به علاوه یک و مراد از هشت هفت به علاوه یک باشد) براین اساس باید گفت اینکه در روایات وارد شده است که درهایی از بهشت به اهل بعضی از شهرها اختصاص دارد ، مراد وجود اسباب علل رسیدن به بهشت در بین مردم آن شهر است.

امام رضا (ع) در باره اهمیت شهر قم و مقام ساکنان آن فرموده اند: بهشت هشت در دارد ،یکی از این درها برای اهل قم است که در میان شهرهای دیگر بهترین شیعیان ما هستند و…[46]

همان طور که در این روایات آمده است اهمیت شهر قم را می توان به خاطر ایمان و تقوای و کارهای نیک اهل و ساکنین آن و همچنین وجود مرقد مطهر و منور یکی از نوادگان پیامبر (ص) در این شهر دانست.

امام صادق (ع) فرمود: درود خدا بر اهل قم ،خداوند شهر شان را از باران سیراب کند و برکات خود را بر آنان نازل فرماید و گناهان آنان را به حسنات مبدل سازد زیرا اهل رکوع و سجود و قیام و قعود (عبادت ) هستند. آنان فقیه و دانشمندانی فهیم اندکه اهل روایت و درایت (فهم) حدیث نیز هستند.”[47]

البته این بدان معنا نیست که همه اهل این شهر افراد صالح و از تقوای کامل برخوردارند بلکه همانطور که درمقدس ترین شهر ها مثل مکه و مدینه حتی در زمان پیامبر بدترین و شرور ترین افراد مشرک و منافق زندگی می کردند در شهر قم و دیگر شهرهای مقدس نیز افراد خوب و بد ، مؤمن و کافر وجود دارد . بنابر این منظور روایات از بهشتی بودن اهل قم، مؤمنین و نیکوکارانی است که در این شهر با علل و اسباب رایج در این شهر نظیر عبادت، فقاهت، دوستی و محبت اهل بیت پیامبر اکرم(ص) و…بهشت را کسب کرده اند. همچنین از بیان علت تجلیل از اهل قم می توان استفاده کرد که این ویژگی ها اگر در هر انسانی باشد از اهل بهشت خواهد بود هر چند در قم زندگی نکرده باشد و محل زندگی او هزاران کیلومتر با این شهر فاصله داشته باشد. به هر حال از نظر اسلام ملاک وارد شدن در بهشت داشتن ایمان و عمل صالح است و چون ائمه (ع) علم داشته اند که گروه زیادی از اهل این شهر دارای این ویژگی هستند که داخل در بهشت می شوند به این بیان فرموده اند که یک یا سه در از درهای بهشت به اهل قم اختصاص دارد.

برای آگاهی از تعداد درهای بهشت و ویژگی های آنها به نمایه: تعداد درهای بهشت، سؤال 1444 (سایت: 1466) مراجعه فرمائید.

 




موضوع مطلب :


شنبه 92 آذر 16 :: 12:6 صبح ::  نویسنده : ali farzadfar       

ملال آور نبودن نعمت های بهشتی

نقصان‌، عیب، مرض‌، مرگ‌، سستی، کژی‌ و کاستیِ مخصوص این‌ عالم است، در حالی که بر اساس آیات و روایات، خصوصیات و ویژگی های عالم آخرت مطابق با این دنیا نیست. در بهشت‌ جهات‌ عدمیّه‌ و نقصان‌ وجود ندارد‌؛ بنابر این‌، لذّت‌ آن‌ پیوسته‌، و دگرگونی‌ و خرابی‌ و تشویش‌ در آن‌ راه‌ ندارد. خداوند می فرماید:خانه ی آخرت خانه ی حیات و زندگانی است[48]، پس عالم آخرت و همه چیز آن دارای حیات، زندگی و تازگی است انسان بهشتی، پویاست زیرا دائماً در معرض تجلیات گوناگون قرار دارد، از تجلیات جسمانی به رضوان الهی صعود می‏کند و در فضای ربوبیت حق به تماشای آفرینش  می‏نشیند، بنابر این دست کشیدن از لذتی و پرداختن به لذت دیگر به جهت خسته شدن از نعمت نیست بلکه به جهت تازگی لذات و حیات داشتن و زنده بودن و تنوع نعمت هاست.

«بهشت‏» آن جایگاه والاى جاودانى، کمال مطلوب همه ی پیامبران و پیشوایان و مؤمنان و به تعبیرى کلى‏تر غایت آرزوى همه ی خداپرستان و خداجویان است.

حضرت على‏ (ع) در ضمن یکى از خطبه ها، گوشه‏اى از وصف بهشت را بیان مى‏فرماید:

اگر با دیده دل بدان چه از بهشت برایت توصیف کرده‏اند بنگرى از هر چه مربوط به دنیاست دل خواهى کند، هر چند جالب و زیباست و خواهش هاى نفسانى و خوشی هایش از امورى است که انسان را به خود جلب مى‏کند. اگر در حرکت درخت ها که در کنار جوی هاى بهشت است و در برخورد برگ ها به یکدیگر و صداى زیبایى که از آن بر مى‏خیزد و ریشه‏هاى درخت ها که در تپه‏هایى از مشک پنهان گردیده اندیشه کنى از خود بى‏خود خواهى شد. همچنین است آویزان بودن خوشه‏هاى مروارید تر و تازه بر شاخه‏هاى با طراوت و محکم و میوه‏هاى رنگارنگ در پوست شکوفه‏ها و شاخه‏ها که بدون زحمت چیده مى‏شود و طبق میل هر کس در دسترس قرار مى‏گیرد. قصرهاى اهل بهشت، عسل پاک و خالص و شربت هاى تصفیه شده گردش داده مى‏شود. ساکنین بهشت افرادى هستند که هماره عنایات الهى شامل حالشان مى‏گردد تا آن گاه که در خانه جاوید خویش جاى گیرند و از این جا و آن جا شدن آسوده گردند. پس اى شنونده بدان که اگر دل خود را به رسیدن به آن منظره‏هاى زیبا که تصور مى‏کنى مشغول نمایى از شوق رسیدن به بهشت جان خواهى داد و از همین محفل به همسایگى اهل گورستان خواهى رفت و از دنیا دل خواهى کند[49].

نکته دیگر این‏که بهشت مژده‏ای است به مؤمنان به جهت معامله‏ای که با خدا کرده‏اند.

اساس لذت ها برای یک انسان بهشتی، آن است‏ که الان مهمان خالق خودش گشته و بر سر سفره او نشسته است، یعنی‏ با آن حقیقت پیوند خورده است و از این روست که دیگر مسأله خستگی، دیگر معنایی ندارد. در دنیا که‌ نکاح‌، خوردن‌ طعام های‌ لذیذ و آشامیدن‌ نوشابه‌های‌ گوارا، لذّتش‌ و اثرش‌ ضعیف‌ می‌شود و از بین‌ می رود، به‌ جهت‌ نقصان‌ این‌ عالم‌ است‌. و اگر فرض‌ کنید جهات‌ نقیصه‌ در این جا نباشد، هیچ گاه‌ بهجت‌ و سرورش‌ تبدیل‌ به‌ گرفتگی‌ و بدی‌ احوال‌ نمی‌شود، و هر لذّت‌ و عیشی‌ که‌ پیدا شود همان‌ جاودان‌ خواهد ماند؛ بدون‌ ذرّه‌ای‌ قصور و فتور و کمی‌ و کاستی‌.

قرآن در یک جا گویی دارد به این نکته جواب می‏دهد، می‏فرماید: “در آن جاودانه خواهند بود و هرگز آرزوی انتقال از آن جا را نمی کنند”[50]، یعنی‏ اهل بهشت طالب تحول نیستند و برای آنان بهشت خستگی آور نیست.
توصیف بهشت با مادیات

قرآن کریم گاهی بهشت و جهنم را با اوصاف مادی توصیف نموده است و گاهی آنها را با اوصاف روحانی و معنوی وصف کرده است. گاهی از باغ‌های بهشتی، سایه‌های لذت بخش، غذاها و ظرف‌های آن‌ چنانی، شراب‌های طهور، لباس‌ها و زینت‌های فاخر، همسران زیبا و … سخن به میان آورده و گاهی از رضوان الاهی، نشاط درونی و … سخن به میان آورده است.

بهشت روحانی از حیث رتبه و مقام بسیار بالاتر از بهشت مادی و نعمت‌های مادی است، چنانکه در سور? توبه پس از ذکر اوصاف نعمت‌های مادی، بلافاصله می‌فرماید: «و رضوانٌ مِن اللهِ اکبر»؛ یعنی مقام رضوان و خشنودی پروردگار بالاتر از این نعمت‌های ذکر شده است.[51] اما بعضی از مراتب بهشت روحانی مخصوص برخی مومنان است نه هم? مومنان چنان‌که می‌فرماید: «آیا هر فرد از ایشان چنین طمعی دارد که در بهشت نعیم داخل شود؟ نه، چنین نیست».[52]

با توجه به تفاوت جایگاه بهشتیان و تفاوت نعمت‌های آن، بهشت در قرآن با چهار نام ذکر شده است: جنت عدن، جنت در قرآن کریم بهشت هم با نعمت های مادی وصف شده و هم با نعمت های روحانی، اما این‌ که بیشتر با اوصاف مادی توصیف و بیان شده، به دلیل آن است که ذهن انسان ها بیشتر با مادیات و امور دنیایی خو گرفته است و در نتیجه برای بسیاری از مردم تصور و شناخت بهشت از طریق اوصاف معنوی و روحانی بسیار مشکل بلکه غیرممکن است و اکثر انسان ها از درک مقامات و مفاهیم معنوی بهشت که در درجه بالایی است عاجزند. قرآن در این زمینه می فرماید: «کسی نمی‌تواند بفهمد که چه چیزهایی در آن جا پنهان است».[53] همچنین‌ در حدیث نبوی آمده است: “پروردگار فرمودند: براى بندگانم چیزهایى فراهم کرده‌ام که نه چشمی دیده و نه گوشى شنیده و نه به قلب بشرى خطور کرده است‏…”.[54] از این‌ رو چون تصور نعمت‌های روحانی بهشت بسیار مشکل است ،خداوند متعال برای فهم همگان از بیان نعمت های مادی که قابل فهم و درک برای همگان هستند استفاده کرده است و نعمت ها و لذت های معنوی و روحانی را خیلی خلاصه مجمل اشاره کرده است.
حور العین بهشتی و ازدواج

حور جمع حوراء به معنای زنی است که سفیدی چشمش بسیار سفید و سیاهی آن نیز بسیار سیاه باشد و یا به معنای زنی است که دارای چشمان سیاه چون چشم آهو باشد، “عین” جمع کلم? “عیناء” به معنای درشت چشم است.[55]

قرآن، حورالعین را به مرواریدهایی در بهشت توصیف می کند.[56] و ظاهراً حور العین موجوداتی غیر از زنان دنیایند.[57]

خداوند در مورد آنان می فرماید: “حور العین را به ازدواج آنها درمی آوریم”.[58] بنابر تفسیر اغلب مفسّران، ازدواج به معنای دنیوی آن، در بهشت وجود ندارد. پس این جا، نزدیک کردن و عطا کردن حور العین از طرف خداوند به بندگان بهشتی اش مراد است.[59]

از صفات بیان شده برای حور العین در قرآن و بعضی روایات می توان چنین استفاده کرد که حور العین در بهشت بیش از یک همسر ندارد؛ زیرا خداوند در مورد صفات حور العین می فرماید: “…نه هیچ انسانی قبل از ایشان (قبل از آن شخص بهشتی) آنها را لمس کرده و نه هیچ جنّی”.[60]

مرحوم مجلسی در تفسیر “قاصرات الطرف” که در ابتدای همین آیه آمده است، می گوید: یعنی زوج هایی هستند که نگاه شان فقط برای شوهران شان است و به هیچ کس غیر از شوهران شان رغبتی ندارند.[61]
غلمان و خدمتگزاران بهشتی

غلام در لغت به معنای خدمتگزار و غلمان جمع غلام است .[62] قرآن مجید در باره بهشتیان می فرماید :” وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ غِلْمانٌ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ”[63] یعنی:” و پیوسته بر گردشان نوجوانانى براى (خدمت) آنان گردش مى‏کنند که همچون مرواریدهاى درون صدفند! ”

این آیه در مقام توصیف خدمتگزاران بهشتی و بیان برخی از ویژگی های آنان است و می فرماید بهشتیان دارای آنچنان مقامی هستند که حتی خدمتگزارانی که برای انجام کارها و برآورده شدن نیازمندی های آنان در خدمت آنان قرار داده شده افراد معمولی نیستند و از نظر زیبایی و نظافت همانند مروارید های درون صدف هستند.
انسان و تعقل در بهشت

در بسیاری از آیات قرآن که به توصیف روز قیامت و حالات انسان ها در آن روز می پردازد؛ مواردی را مشاهده می نماییم که نشانگر استفاده انسان عقل و قوه تفکر خویش است. از جمله هنگامی که مؤمنان و پرهیزگاران؛ با دریافت نام? اعمالشان از سمت راست؛ در می یابند که بهشت جاودان در انتظارشان است و با خوشحالی تمام،[64] دیگران را به مطالع? کارنام? درخشان خود دعوت نموده و آن را نتیجه ای از نوع تفکر و عملکرد خویش در زندگی دنیوی اعلام می نمایند[65] و در مقابل، افرادی که پروند? رفتار ناشایست خود را از سمت دیگری دریافت نموده اند، آغاز به فغان و فریاد نموده[66] و از جهنمی که در انتظارشان است، بیمناک و هراسان خواهند شد و دقیقا درخواهند یافت که قدرت دنیوی و ثروت فراوان آنان، هیچ به کارشان نخواهد آمد و به همین دلیل آرزو می کنند که کاش از پرونده خود مطلع نشده و کاش دوباره، مرگ به سراغشان آید.[67]

همچنین خداوند، صریحا بیان فرموده است که انسان، بعد از خروج از این دنیا  این دنیا و به دنبال آن، با برداشته شدن برخی موانع و حجاب ها که قدرت تفکر را محدود می سازد، از تیزبینی و دقت نظر خاصی در ارتباط با تحلیل آنچه گذشت و آنچه فراروی او است، برخوردار خواهد شد،[68] و به همین دلیل است که خداوند، با در اختیار قرار دادن نام? عمل افراد، از هر انسانی خواهد خواست که خود به تنهائی در ارتباط با عملکرد خویش، قضاوت نماید![69]

از طرف دیگر عقل و اندیشه، برترین نعمتی است که از جانب خداوند به انسان ها ارزانی شده[70] با این وجود، آیا سزاوار است که خداوند، بندگان شایست? خود را که در بهشت جاودان جای گرفته اند، از این نعمت بزرگ محروم نماید؟!

با مرورِی در آیات توصیف کنند? وضعیت بهشتیان، نشانه هایی از اندیشیدن مشاهده می نماییم: آنان، نعمت های بهشتی را با آنچه خدا در دنیا در اختیارشان قرار گرفته بود، مقایسه می نمایند[71]و دست یاری خداوند را در رسیدن به این سرنوشت نیک در نظر دارند[72]و درستی وعده های الاهی را به دوزخیان گوشزد می نمایند[73]و از همنشینی با پیامبران[74] و این که در آن جا سخن بیهوده ای نمی شنوند،[75]… لذت خواهند برد و در میان انبوه نعمت های الاهی، قدرت انتخاب خواهند داشت[76]و با ارزیابی موقعیت موجود و این که بهتر از آن متصور نخواهد بود، هیچ گاه خواستار دگرگونی و تحول نخواهند شد،[77] و …

آیا تمام اینها، نشانی از عقل و دانش نبوده و آیا می توان این زندگی شیرین و آکنده از احساس و تفکر را به زندگی حیواناتی تشبیه نمود که تنها به بهره برداری های ناقصی از زندگی طبیعی می اندیشند؟!

همچنین دوزخیان نیز خواهند اندیشید و از آنچه بر آنان خواهد گذشت، رنج خواهند برد. آنان، گاهی بهشتیان را مورد خطاب قرار داده، درخواست می نمایند که مقداری آب و یا برخی نعمت های دیگر الاهی را در اختیارشان  قرار دهند،[78] و گاهی خطاب به فرشتگان نگاهبان جهنم نموده و از آنان می خواهند تا از خداوند کسب اجازه نموده و تخفیفی در عذابشان به عمل آورد[79] و یا این که به “مالک”؛ بزرگ آن فرشتگان؛ التماس می نمایند که اگر تخفیفی در کار نیست، دست کم مرگ آنان فرا رسد تا از این وضعیت، خلاصی یابند[80] و حتی مستقیما با ناله و فریاد از خداوند خواهش می نمایند تا فرصتی دوباره به آنان داده که در این فرصت، رفتار ناشایست گذشت? خود را جبران نمایند.[81] دوزخیان به لعنت و نفرین یکدیگر پرداخته[82] و هر یک، گناه خویش را بر گردن دیگری می اندازند.[83] آنان افسوس می خورند که چرا سخن خدا و پیامبرش را نپذیرفته بودند[84] و در نهایت، نتیجه می گیرند که اگر به سخن آنان گوش فرا داده و یا حتی اگر از عقل و دانش خود، به خوبی استفاده کرده بودند، هرگز به این سرنوشت دچار نمی شدند.[85]

بنا بر این دوزخیان نیز در قیامت و بعد از آن از قدرت اندیشه و تفکر برخوردار بودهو همین تفکر و تعقل است که عذاب وجدانی برای آنان به وجود می آورد که به مراتب از عذاب جسمی دردناک تر است؛ چون قلب ها و جان ها را تحت تأثیر خود قرار می دهد[86] و به همین دلیل است که در دعای کمیل می خوانیم: “فهبنی یا الهی … صبرت علی عذابک فکیف أصبر علی فراقک و هبنی صبرت علی حر نارک فکیف أصبر …”.

مطمئنا، اگر در دوزخ، تعقل و اندیشه ای نبود و انسان ها، در زندگی حیوانی به سر می بردند، بیان چنین کلمات، معنا و مفهومی نداشت.
خوابیدن در بهشت

خداوند در قرآن کریم، خواب را به عنوان نعمتی معرفی می نماید که برای برطرف نمودن خستگی و زوال اندوه، درمانی مناسب بوده و بدون آن، ادام? زندگی ممکن نخواهد بود[87].

در جهان مادی، خوابیدن برای رفع خستگی و یا ترس و اندوه است و بر این اساس، باید تنها در حد نیاز از آن استفاده نمود و گر نه زمانی که انسان در خواب است به عنوان زمانی سوخته به شمار خواهد آمد.

اما در بهشت جاویدان، نه از خستگی خبری است[88]، نه از ترس و اندوه[89] و نه به دلیل امکان استفاد? از نعمتهای متنوع موجود در آنجا، انسانها از فرط بیکاری به خواب پناه خواهند برد. پس خواب در بهشت، چه معنایی می تواند داشته باشد؟!

در روایتی از امام باقر(ع) می خوانیم که: اهل بهشت همواره زنده اند و هرگز نمی میرند، بیدارند و نمی خوابند، بی نیازند و محتاج نمی شوند، خوشحالند و ناراحت نمی شوند، خندانند و هرگز نمی گریند، مورد احترامند و هرگز توهینی به آنان نخواهد شد و …[90]

البته اگر شخصی در بهشت تقاضای خواب نماید، خواست? او پذیرفته خواهد شد، اما با وجود نعمت های فراوان و شگفت انگیزی که در بهشت وجود دارد[91]، هیچ فردی چنین تقاضایی نمی کند و در نتیجه از خواب و خوابیدن در بهشت خبری نخواهد بود.
سخن گفتن بهشتیان

در چندین آیه از آیات قرآن از صحبت کردن اهل بهشت، سلام کردن آنان به یکدیگر، تحیت و احوال پرسی آنان بیان شده است از جمله:

1? “گفتار (و دعاى) آنها در بهشت این است که: «خداوندا، منزهى تو!» و تحیّت آنها در آنجا: سلام و آخرین سخنشان این است که: «حمد، مخصوص پروردگار عالمیان است!»”[92]

2? “و کسانى را که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، به باغهاى بهشت وارد مى‏کنند باغهایى که نهرها از زیر درختانش جارى است به اذن پروردگارشان، جاودانه در آن مى‏مانند و تحیّت آنها در آن، «سلام» است. “[93]

3? ” تحیّت آنان در روزى که او را دیدار مى‏کنند سلام است و براى آنها پاداش پرارزشى فراهم ساخته است‏ .”[94]

بنا براین از نظر قرآن اصل صحبت کردن اهل بهشت با یکدیگر امری مسلم است. اما اینکه این گفت و شنود به چه نحو باشد می توان گفت که گفت و شنود آنها با همین زبان و گوش دنیایی است؛ زیرا جسمانی بودن معاد با ظاهر بسیاری  از آیات و روایات موافق است؛ زیرا در قرآن سخن از میوه ها و درختان و لذت هایی است که بهشتیان با همین بدن مادی از آنها بهره مند می شوند. (برای آگاهی بیشتر از معاد جسمانی به نمایه: معاد جسمانی، سؤال 6234 (سایت: 6492) مراجعه فرمائید.) براین اساس اصل این حرف که بهشت غیر مادی است می تواند درست نباشد.

حتی اگر کسی معتقد باشد که معاد و بهشت جسمانی نبوده و روحانی هستند باز مشکلی در استفاده بهشتیان از لغات و زبان های متداوال نیست و در این زمینه فرقی بین زبان ها و لغت های مختلف نیست؛ زیرا همانطوری که این امکان وجود داشته است که خداوند متعال (که قطعاً غیر مادی است) قرآن را به زبان عربی بر جبرئیل (که از ملائکه و غیر مادی است) نازل کرد تا جبرئیل آن را بر پیامبر اکرم (ص) (که دارای جسم مادی بودند) نازل کند[95]، در تکلم بهشتیان که غیر مادی فرض شده اند به این لغت نیز مشکلی وجود نخواهد داشت و خداوند این قدرت را به اهل بهشت نیز خواهد داد. بنا براین ملاحظه می شود که در تکلم مجرد (غیر مادی) با مجرد به لغت عربی یا به هر لغت دیگر هیچ اشکالی وجود ندارد.
بهشت حضرت آدم

بهشتی که حضرت آدم(ع) در آن متنعم بود و از آن رانده شد کدام بهشت بود؟

اگرچه بعضى بهشت آدم را بهشت موعود نیکان و پاکان مى‏دانند، ولى ظاهر این است که آن بهشت نبوده، بلکه یکى از باغ هاى پر نعمت و روح‏افزاى یکى از مناطق سر سبز زمین بوده است؛ زیرا اولا: بهشت موعود، نعمت جاودانى است که در آیات بسیارى از قرآن به این جاودانگى بودنش اشاره شده، و بیرون رفتن از آن ممکن نیست. ثانیا: ابلیس آلوده و بى‏ایمان را در آن بهشت راهى نخواهد بود؛ زیرا آن جا نه جای وسوسه‏هاى شیطانى و نه جای نافرمانى خداست.

ثالثا: در روایاتى که از طرق اهل بیت (ع) بما رسیده، این موضوع صریحا آمده است.

یکى از راویان حدیث مى‏گوید: از امام صادق (ع) راجع به بهشت آدم پرسیدم امام (ع) در جواب فرمود: باغى از باغ هاى دنیا بود که خورشید و ماه بر آن مى‏تابید، و اگر بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن بیرون رانده نمى‏شد[96].

این احتمال نیز داده شده که این بهشت در یکى از کرات آسمانى بود. هر چند بهشت جاویدان نبوده، در بعضى از روایات اسلامى نیز اشاره به بودن این بهشت در آسمان شده است، ولى ممکن است کلمه ی سماء ( آسمان ) در این گونه روایات اشاره به مقام بالا باشد، نه مکان بالا.

به هر حال شواهد فراوانى نشان مى‏دهد که این بهشت غیر از بهشت سراى دیگر است؛ چرا که آن پایان سیر انسان است و این آغاز سیر او بود. این مقدمه ی اعمال و برنامه‏هاى اوست و آن نتیجه ی اعمال و برنامه‏هایش.[97]

با توجه به این که آدم براى زندگى در روى زمین آفریده شده بود و بهشت نیز منطقه ی سرسبز و پر نعمتى از همین جهان بود، هبوط و نزول آدم در این جا به معناى نزول مقامى است نه مکانى؛ یعنى خداوند مقام او را به خاطر ترک اولى تنزل داد و از آن همه نعمت هاى بهشتى محروم ساخت و گرفتار رنج هاى این جهان کرد.[98]

پس اگر چنین است، خلقت آسمان و زمین و هم? موجودات آن، برای انسان بوده است تا در این بستر به کمال نهایی خود برسد. خداوند می فرماید: «اوست که هر چه در زمین است براى شما خلق کرد آن گاه قصد آفرینش آسمان را نمود و هفت آسمان را بر پا داشت و او به همه چیز داناست.»[99] انقراض برخی از موجودات نیز به این هدف عالی خدشه ای وارد نمی کند؛ زیرا اتفاقات فراوانی در دنیا می تواند رخ دهد که باعث انقراض بعضی از موجودات شود. انقراض موجودات به حدی نبوده که زمین صلاحیت زندگی کردن نسل آدم بر رویش را از دست بدهد. چه بسا آنان در هموار سازی زمین برای انسان، نقش خود را انجام داده و سپس از بین رفته اند.

برای آگاهی بیشتر به نمایه های: 274 (سایت: 1808) و 273 (سایت: 112) و 4438 (سایت: 4808) و 76 (سایت: 319) از پاسخ های سایت اسلام کوئست مراجعه کنید.
بهشت و غیر مسلمانان

در قرآن دو گروه از آیات وجود دارد مبنی بر این که:

اولاً: اگر افرادی از اهل کتاب (همانند مسیحیان، یهودیان و صابئین)، ایمان به خدا و روز قیامت داشته و عمل نیک انجام دهند، خداوند به آنان پاداش مناسب عطا می فرماید.[100]

ثانیاً: اگر اشخاصی که هنوز حق به طور کامل برای آنها تبیین نگردیده و نسبت به آن، عنادی هم ندارند، در آخرت منتظر تصمیم خداوند می مانند. واژه های مستضعفین و اصحاب اعراف در مورد این گونه افراد است.[101]

از مجموع? این آیات می توان نتیجه گرفت که اگر اشخاصی وجود داشته باشند که هنوز اسلام را نپذیرفته، ولی نسبت به آن دشمنی نداشته و در راه رسیدن به آنچه حق است، تلاش می نمایند و علاوه بر آن، از انجام کارهای نیک نیز غافل نمی باشند، می توان امید فراوانی داشت که مشمول رحمت واسع? الاهی گردند .[102] و در آخرت از نعمت های بهشتی بهره مند باشند. برای آگاهی بیشتر به نمایه های زیر مراجعه فرمائید:




موضوع مطلب :


شنبه 92 آذر 16 :: 12:3 صبح ::  نویسنده : ali farzadfar       

عذابهای روحی اهل جهنم

(قسمت اول)

1_ دوری از رحمت خدا:

«الیوم ننساکم کما نسیتم لقاء یومکم هذا» (جاثیه / 34)

چنانچه شما در دنیا این روز را فراموش کرده بودید و هر کاری که دلتان می خواست می کردید امروز هم ما شما را فراموش می کنیم و باکی نداریم چه بر سرتان بیاید.

انسان در دنیا وقتی دچار یک بلای عظیم می شود مثل سیل و زلزله و غرق شدن در دریا و ... فوری متوجه خدا می شود تا از رحمت خدا استفاده کند و این بلیه مرتفع گردد، اما در جهنم، اهل عذاب مایوس از رحمت خداوند هستند؛ زیرا جهنم را خداوند با غضبش خلق کرده و خودش فرموده که : ما امروز شما را فراموش می کنیم و این یاس از رحمت خدا بزرگترین عذاب روحی برای اهل جهنم است. (پناه بر خدا از نا امیدی؛ چگونه است انسان روزی که خدا او را نا امید کرده ؟ کجا پناهنده شود...)

بعضی از زندانیان دنیا که امید به عفو و بخشش دارند فشار روحیشان کمتر از کسانی است که به زندان ابد، آن هم چندین حبس ابد محکوم شده اند، می باشد.

و روی همین حساب است که حضرت امیرالمومنین علیه السلام در دعای کمیل می فرماید: «الهی اصبر علی عذبک فکیف اصبر علی فراقک؟»

«صبر بر عذاب، آسانتر از صبر بر دوری از رحمت خداوند است.»

2_حسرت:

«کذلک یریهم الله اعمالهم حسرات علیهم» (بقره / 167)

«خداوند این چنین اعمال حسرت زای آنان را نشانشان می دهد.»

و در آیه دیگر می فرماید:

«یوم یعض الظالم علی یدیه و یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا» (فرقان / 27)

«انگشت حسرت بر دندان می گزد و می گوید: ای کاش راه پیامبر را رفته بودم.»

امام صادق علیه السلام می فرماید: «خداوند برای همه خلایق منزلی در بهشت درست کرده وقتی اهل جهنم وارد جهنم می شوند منادی ندا می کند که به طرف بهشت نگاه کنید. همه نگاه می کنند و منازل و حور و نعمتهای بهشتی خود را می بینند به آنان گفته می شود: اگر شما هم خدا را اطاعت می کردید مانند بهشتیان در آن منازل ساکن می شدید و از آن نعمتها بهرمند می شدید. در این هنگام اهل جهنم از آه و حسرت نزدیک می شود که سکته کنند و بمیرند و این حسرت همچنان دامنگیر آنان است. پس منازل و آنچه مربوط به جهنمیان است را بین بهشتیان تقسیم می کنند.

در عوض بهشتیان نیز منازل و عذابهایی که در جهنم داشتند که بین جهنمیان تقسیم می شود و حسرت اهل جهنم را دو چندان می کند. (بحار الانوار، ج8، ص 287، ح19)

قرآن در سوره بقره آیه 167 می فرماید:

« جهنمیانی که از رهبران گمراه و ستمگر پیروی می کردند در جهنم با حسرت می گویند: ای کاش بار دیگر به دنیا بر می گشتیم و از رهبرانمان برائت می جستیم.»

3_ ذلت و خواری:

جهنمیان هر کدام در دنیا یک پادشاه  و متکبر و زورگو و گردنشکی بوده اند که کسی حق نداشت روی حرف آنان حرف بزند، در جهنم عکس می شود؛ ملائکه عذاب، اینان را خوار و ذلیل می کنند و عذابها را بر اینها می چشانند و به قول قرآن می گویند:

« ذق انک انت العزیز الکریم» (دخان / 49)

« تو که خودت را عزیز و بزرگوار می دانستی حالا عذاب را بچش.»

اهل جهنم خواستار تخفیف مجازات و استفاده از آب گوارا و نعمتهای خوب می شوند خداوند در جوابشان می فرماید:

«اخسئو فیها و لا تکلمون» (مومنون / 108)

«لال شوید و حرف نزنید» «اخسا» کلمه ای است که انسان به سگ می گوید؛ یعنی وقتی سگ پارس و عوعو می کند انسان به او چخ می کند تا عوعو نکند خداوند هم جواب جهنمیان را چخ می کند. و این کمال خواری و ذلت است.

 

+ نوشته شده توسط ابوالفضل در و ساعت | 8 نظر
شدت و دوام عذابهای اهل جهنم از نظر آیات

 

«لا یخفف عنهم العذاب و لا هم ینظرون» (بقره / 162 ؛ آل عمران / 88)

یعنی: «نه عذابشان قطع می شود و مهلت داده می شوند و نه کم می شود و تخفیف داده می شود. بلکه هر روز و هر ساعت و هر لحظه عذاب می شوند و عذابشان تخفیف هم پیدا نمی کند.

«و استفتحوا و خاب کل جبار عنید من ورائه جهنم و یسقی من ماء صدید یتجرعه و لا یکاد یسیعه و باتیه الموت من کل مکان و ما هو بمیت و من ورائه عذاب غلیظ» (ابراهیم / 17 – 15)

یعنی: «خلاصه این که هیچ راه فرار ندارند و مرگ از هر سو به آنان هجوم می آورد، اما نمی میرند؛ چون مرگ ذبح شده است. یا اینکه از شدت عذاب حاضرند بمیرند اما نمی میرند. تازه عذاب غلیظ و شدیدی بعد از آن عذاب خواهند داشت. یعنی: نه تنها عذاب بعدیشان سبک تر نیست بلکه شدید تر هم است.»

«فالذین کفروا قطعت لهم ثیاب من نار یصب من فوق رووسهم الحمیم یصهر به ما فی بطونهم و الجلود و لهم مقامع من حدید کلما ارادوا ان یخرجوا منها من غم اعیدوا فیها و ذوقوا عذاب الحریق» (حج / 22 – 19)

یعنی: «برای کافران، لباسی از آتش بریده شده و مایع سوزان و جوشان حمیم بر سرشان ریخته می شود که هم درونشان با آن می سوزد و آب می شود و هم پوستشان. و آنان را با گرزهای آهنین می زنند، هر گاه بخواهند از غم و اندوه دوزخ خارج شوند و فرار کنند آنها را باز می گردانند و به آنان گفته می شود که بچشید عذاب سوزان را.»

در آیه دیگر می فرماید:

«و ذوقوا عذاب الخلد بما کنتم تعلمون» (سجده / 14)

یعنی: «به خاطر کارهایی که در دنیا کردید اکنون عذاب را بچشید.»

و جای دیگر می فرماید:

«و قال الذین فی النار لخزنة جهنم ادعو ربکم و یخفف عنا یوما من العذاب قالوا اولم تک تاتیکم رسلکم بالبینات قالوا بلی قالو فادعوا و ما دعاء الکافرین الا فی ضلال» (غافر / 50 – 49)

یعنی: «جهنمیان به خازنان جهنم می گویند: از پروردگارتان بخواهید یک روز عذاب را از ما بردارد یا سبک کند، می گویند: آیا فرستادگانی از خود شما با دلیل و برهان نیامدند پیش شما؟ گویند: چرا. خازنان گویند: پس خودتان از خدا بخواهید ما نمی خواهیم و خواهش کافران جز ضلالت نیست.»

و در آیه دیگر می فرماید:

«فذوقوا فلن نزیدکم الا عذابا» (نبا / 30)

کلمه «لن» برای دوام است، یعنی: عذاب را بچشید که ما جز عذاب برای شما زیاد نمی کنیم. یعنی: ما نه تنها عذاب شما را کم نمی کنیم بلکه مرتب عذاب شما را زیاد می کنیم.

«یوم المجرم لو یفتدی من عذاب یومئذ ببنیه و صاحبته و اخیه و فصیلته التی توویه و من فی الارض جمیعا ثم ینجیه» (معارج / 14 – 11)

یعنی: «در آن روز، مجرم و گنهکار دوست می دارد، فرزند و همسر و برادر و قبیله اش و بلکه تمام مردم روی زمین را در برابر عذاب خودش فدا کند تا خودش را نجات دهد.»

«فیعذبه الله العذاب الاکبر» (غاشیة / 24)

«خداوند او را به عذاب بزرگ مجازات می کند.»

«انا اعتدنا للظالمین نارا بهم سرادقها و ان یستغیثوا یغاقوا بماء کالمهل یشوی الوجوه بئس الشراب و سائت مرتفعا» (کهف / 29)

«ما برای ستمگران، آتشی آماده کرده ایم که سرا پرده و دیوارهای اتشین ان، آنها را از هر سو احاطه کرده است. و اگر تقاضای آب کنند آبی برای انها می آورند همانند فلز گداخته که وقتی نزدیک آن شوند پوست صورتشان بریزد و صورتشان بریان گردد چه بد نوشیدنی و چه بد محل اجتماعی است.»

«و تری المجرمین یومئذ فی الاصفاد سرابیلهم من قطران و تغشی وجوههم النار» (ابراهیم / 50-49)

و آن روز مجرمان را همراه هم در غل و زنجیر می بینی یعنی دستان و گردنشان را به هم بسته اند و لباسشان از قطران است که ماده چسبنده سیاه بد بوی قابل اشتعال است و صورتشان را آتش می پوشاند.

«تلفح وجوههم النار و هم فیها کالحون» (مومنون / 104)

شعله های سوزان آتش همچون شمشیر به صورتشان نواخته می شود و در دوزخ چهره ای در هم کشیده و عبوس دارند (به طوری که لبهایشان جمع می شود و دندانهایشان دیده می شود.)

«اذ الاغلال فی اعناقهم و السلاسل یسحبون فی الحمیم ثم فی النار یسجرون» (مومنون / 72_71)

«در آن هنگام که غل و زنجیرها بر گردن آنها قرار دارد؛ آنان را به طرف آبی سوزان می کشند سپس در آتش دوزخ، افروخته می شوند.»

« و اذا القوا منها مکانا ضیقا مقرنین دعو هنالک ثبورا لا تدعوا الیوم ثبورا واحدا و ادعوا ثبورا کثیرا» (فرقان / 14-13)

«هنگامی که در جای تنگ و محدودی از جهنم افکنده شوند در حالی که در غل و زنجیزند، فریاد و واویلای آنان بلند می شود (به آنان گفته می شود: ) امروز یک واویلا نگویید، بلکه بسیار واویلا بگویید»

«ربنا اخرجنا منها فان عدنا فانا ظالمون. قال اخسئوا فیها و لا تکلمون» (مومنون / 108-107)

«(جهنمیان می گویند:) پروردگارا ما را از این دوزخ بیرون آور اگر بار دیگر تکرار کردیم قطعا ستمگریم و مستحق عذاب.

خداوند در جوابشان می گوید: بروید گم شوید داخل آتش و دیگر با من حرف نزنید.»

«اخساء» کلمه ای است که برای سگ به کار می رود؛ یعنی: خفه شوید. در واقع همانطور که سگی را انسان بخواهد از خودش براند آن را چخ می کند خداوند نیز جهنمیان را چخ می کند.

«و من جاء بالسیئة فکبت وجوههم فی النار هل تجزون الا ما کنتم تعلمون» (نمل / 90)

«کسانی که اعمال بد با خود بیاورند به رو در آتش افکنده می شوند؛ آیا جزایی جز آنچه عمل می کردید خواهید داشت؟!»




موضوع مطلب :


شنبه 92 آذر 16 :: 12:3 صبح ::  نویسنده : ali farzadfar       

 عذابهای روحی اهل جهنم



 4_ ملامت و سرزنش خداوند و ملائکه


« وامتازوا الیوم ایها المجرمون الم اعهد الیکم یا بنی آدم الا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین و ان اعبدونی هذا صراط المستقیم و لقد اضل منکم جبلا کثیرا افلم تکونوا تعقلون هذه جهنم التی کنتم توعدون» (یس / 59_63)

«ای گناهکارن جدا شوید آیا با شما عهد نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟  و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است؟ او گروه زیادی از شما را گمراه کرد آیا اندیشه نکردید؟ این همان دوزخی است که به شما وعده داده شده بود.»

در آیه دیگر فرمود:

«یا معشر الجن و الانس الم یاتکم رسل منکم یقصمون علیکم آیاتی و ینذرونکم لقاء یومکم هذا قالوا شهدنا علی انفسنا» (انعام / 130)

یعنی: « آیا فرستادگانی از خود شما به طرفتان نیامد تا آیات و دستورات ما را برای شما بگوید و شما را از عذاب امروز بترساند؟

می گویند: چرا آمد و ما امروز خودمان بر علیه خودمان شهادت می دهیم.»

اهل جهنم به خازنان جهنم و ملائکه عذاب می گویند: از پروردگارتان بخواهید یک روز عذاب را از ما بدارد یا بر ما تخفیف دهد.

ملائکه می گویند: آیا در دنیا فرستادگانی از طرف خداوند نیامدند تا شما را از عذاب جهنم بترسانند و شما را وادار به اطاعت از دستورات خدا کنند؟ می گویند: چرا آمدند اما ما ایشان را تکذیب کردیم و اگر به حرفشان گوش کرده بودیم الان در جهنم نبودیم.

«لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر» (ملک / 10)

ملائکه عذاب در جوابشان می گویند: خودتان از خدا بخواهید ما اجازه نداریم؛ تازه خواهش شما نفعی به حالتان ندارد؛ چون آن موقع شما خدا را فراموش کردید حالا هم خدا شما را فراموش کرده است.

 

5_ شیطان تقصیر را به گردن خود جهنمیان می اندازد:

انسان معمولا دوست دارد هر کار خلافی را که کرد به گردن دیگری بیندازد، در جهنم هم اهل جهنم تقصیر را به گردن شیطان می اندازند و می گویند: این شیطان بود که ما را اغوا کرد و الا ما به دستورات خداوند عمل می کردیم و رستگار می شدیم. اما شیطان زیر بار نمی رود و تقصیر را به گردن خود آنان می اندازد، قرآن چنین نقل می کند:

« و قال الشیطان لما قضی الامر ان الله وعدکم وعد الحق و وعدتکم فاخلقتکم و ما  کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی فلا تلومونی و لوموا انفسکم و ما انا بمصرخکم و ما انتم بمصرخی انی کفرت بما اشرکتمون من قبل ان الظالمین لهم عذاب الیم» (ابراهیم / 22)

یعنی: «وقتی اهل بهشت وارد بهشت شدند و اهل جهنم وارد جهنم گردیدند اهل آتش، شیطان را ملامت می کنند، شیطان در جوابشان می گوید: خداوند به شما وعده حق داد از بهشت و جهنم و ثواب و عقاب، و با فرستادن کتاب و پیامبران و امامان، حجت را بر شما تمام کرد؛ اما من به شما وعده های دورغین دادم و با وسوسه هایم شما را از عذاب ایمن کردم بدون اینکه حجت و دلیلی بیاورم و بدون اینکه شما را مجبور به عمل خلاف کنم، بلکه تنها شما را بر خلاف دستورات الهی فراخواندم و شما دستورات و انذارها و حجت و برهان خدا و رسولان او را رها کردید و به خواسته من لبیک گفتید؛ پس مرا ملامت نکنید و خودتان را ملامت کنید. نه من الآن فریاد رس شما هستم نه شما فریاد رس من، و من به آنچه که شما شرک ورزیدید و مرا شریک خدا قرار دادید و به حرف من گوش کردید بیزارم.

 

6_ رهبران جهنمی هم تقصیر را قبول نمی کنند:

وقتی اهل جهنم از شیطان ناامید می شوند، پیروها به سراغ رهبرانشان می روند و می گویند:

«فقال الضعفاء للذین استکبروا انا کنا لکم تبعا فهل انتم مغنون عنا من عذاب الله من شیء قالو لو هدانا الله لهدیناکم سواء علینا اجرعنا ام صبرنا مالنا من محیص» (ابراهیم / 21)

پیروها می گویند: ما تابع شما بودیم آیا شما می توانید عذاب را از ما برداید؟ رهبران می گویند: اگر خدا ما را هدایت کند و از عذاب رها نماید ما هم شما را رها می کنیم اما الآن همه ما به طور یکسان در عذاب هستیم، و جزع و فزع کنیم یا صبر کنیم فرقی ندارد فعلا چاره ای نداریم و از دست ما کاری ساخته نیست.

و در سوره ی سبا آیه 31 و 32 نیز مشابه همین جریان را نقل می کند و می فرماید: «پیروان، به رهبران مراجعه می کنند و می گویند: اگر شما نبودید ما مومن می شدیم. رهبران می گویند: آیا ما شما را از هدایت باز داشتیم؟ بلکه شما خودتان مجرم و گناهکار بودید.

دوباره پیروان می گویند: بلکه وسوسه های شبانه روزی شما ما را از راه به در کرد. آنان وقتی عذاب الهی را می بینند پشیمانی خود را پنهان می کنند اما ما غل و زنجیر بر گردن کافران می زنیم.»

در سوره ی صافات آیه 27 تا 30 هم می فرماید:

«پیروان، تقصیر را به گردن رهبران جهنمی می اندازند اما آنان می گویند: ما که به شما سلطه ای نداشتیم بلکه خود شما نه تنها مومن نبودید بلکه طغیانگر بودید.»

در سوره ی بقره نیز می فرماید:

« در جهنم رهبران گمراه و گمراه کننده وقتی عذاب را مشاهده می کنند از پیروان خویش بیزاری می جویند. پیروانشان نیز می گویند: ای کاش بار دیگر به دنیا بر می گشتیم تا از پیشوایان گمراه خویش برائت و بیزاری می جستیم چنانچه آنان از ما بیزاری جستند.» (بقره / آیه 167_ 166)

 

7_ دشمنی اهل آتش با یکدیگر:

«الا خلاء یومئذ بعضهم لبعض عدو» (زخرف / 67)

همه دوستان دنیایی در جهنم با هم دشمن می شوند و همه رهبران و پیروان در آنجا با هم مخاصمه می کنند و تقصیر را به گردن یکدیگر می اندازند.

در تفسیر است که وقتی رهبران مستکبر و ظالم را که به طرف عذاب می برند پیروانشان را هم به دنبال آنها می برند، رهبران از ملائکه عذاب می پرسند: اینان کیانند که به دنبال ما می آیند؟ می گویند: اینان پیروان دنیایی شما هستند. رهبران به پیروان می گویند: شادی و خوشحالی برای شما مباد که شما اهل آتش هستید. پیروان هم به آنان می گویند: شادی و خوشحالی برای شما مباد که شما ما را بدبخت کردید و این عذاب الهی را برای ما فراهم کردید. آنگاه پیروان می گویند: خدایا عذاب کسانی را که ما را مبتلای به عذاب کردند زیاد فرما.

 

8_ مسخره کردن و استهزا کردن جهنمیان توسط بهشتیان:

در سوره مطففین می فرماید:

« ان الذین اجرموا کانوا من الذین آمنو یضحکون» (آیه 29)

«در دنیا مجرمان و گناهکاران پیوسته مومنان را مسخره می کردند، و به آنان می خندیدند.»

و در آیه دیگر می فرماید:

«فالیوم الذین آمنو من الکفار یضحکون» (مطففین / 34)

«اما امروز مومنان، مجرمان را مسخره می کنند و به آنان می خندند.»

در تفسیر است: که در آن روز اهل بهشت به جهنم نگاه می کنند و می بینند کسانی که در دنیا آنان را مسخره می کردند و می خندیدند الآن در جهنم معذبند، بعضی در حمیم، بعضی در زقوم، بعضی در غساق و غسلین، بعضی در چنگال سگان، بعضی در نیش های مارها و عقربهای جهنم و ... به آنان می گویند: ببینید ما چقدر در ناز و نعمت غرق هستیم، بیایید به طرف ما. اهل جهنم، نگاه می کنند و می بینند درهای بهشت باز است خودشان را به هر وسیله ای شده تا نزدیکی خروجی درهای بهشت می رسانند اما می بینند درهای بهشت بسته است به نظر آنها باز می آمده در این هنگام ملائکه غلاظ و شداد به سر آنان می کوبند و وسط جهنم پرتاب می کنند و اهل بهشت شروع می کنند به خندیدن، طوری که از شدت خنده به پشت می افتند. (بحار، ج8، ص 298؛ کفایة الموحدین، مبحث جهنم.)

و شاید کلام امام خمینی هم اشاره به این حالت باشد که فرمودند:




موضوع مطلب :


1   2   >   
 
درباره وبلاگ

آرشیو وبلاگ
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 5375